اطلاعات تماس
فرض کن !!
شعر کوتاه گویی

فرض کن !!

  فرض کن !!   فرض کن < من > هم در جهان هرگز نبود باز هم ، این جهان نغمه ی بودن می سرود

تسلیت به شعر !
شعر

تسلیت به شعر !

تسلیت به شعر ! تسلیتی شعر را که جهان بی شعر ، کم خواهد آورد شعور را ! تسلیتی شعر را که شاعران ، چراغ

می روید شقایق
شعر کوتاه گویی

می روید شقایق

  می روید شقایق   می روید شقایق در زمین هر چند ویران کنند باغ را تگرگ ها !   اکبر درویش . تیر ماه

روشن کن این هیمه را
شعر

روشن کن این هیمه را

روشن کن این هیمه را روشن کن این هیمه را که خشک و بی جان در محو شدن طی طریق می کند روشن کن این

سرم !!
شعر

سرم !!

سرم !! سرم ، مانند دریا در یک قوطی در بسته درانتظار انفجار انفجار انفجار … سرم ، مانند خورشید در میان استکانی در انتظار

واژه های ناتمام !!
شعر کوتاه گویی

واژه های ناتمام !!

  واژه های ناتمام !!   تجربه می کنند مرگ را در کف خیابان واژه های ناتمام !!   اکبر درویش . تیر ماه سال

شورش می کنند
شعر کوتاه گویی

شورش می کنند

  شورش می کنند   شورش می کنند در من کلمات می خواهند فریادشان کنم !   اکبر درویش . تیر ماه سال 1399  

جهان همصدای ما خواهد شد
شعر کوتاه گویی

جهان همصدای ما خواهد شد

  جهان همصدای ما خواهد شد   نجواهای مرا ، هم صدا شو جهان ، هم صدای ما خواهد شد !   اکبر درویش .

زن کشی
شعر

زن کشی !

زن کشی ! مرد ، با یاری زن به اوج می رسد اما ، زن ، به دست مرد به خون می نشیند ! زن

دیوار ها ...
شعر کوتاه گویی

دیوارها

  دیوارها   دیوارها … دیوارها … دیوارها … اما هیچ پیدا نیست نشانی از راه !!   اکبر درویش . تیر ماه سال 1399