اطلاعات تماس
دسته: شعر

بی هیچ نشانی و بی هیچ سنگی !
- نویسنده: akbar darvish
- . 1399-01-02
بی هیچ نشانی و بی هیچ سنگی ! صدای غار غار کلاغ ها به گوش می رسید هر چه در ذهن خود گشتم ،

اولین سنگ !
- نویسنده: akbar darvish
- . 1398-12-28
اولین سنگ ! و چون صبح شد ، عیسی از کوه زیتون ، به نزد یارانش برگشت در آن هنگام ، کاتبان و فریسیان

و از جمعیت دور شد !
- نویسنده: akbar darvish
- . 1398-12-28
و از جمعیت دور شد ! نشسته بود نگاهش بر زمین غرق در تفکر با ترکه ی نازک در دستش ، روی زمین خاکی

دیوانه می شوم
- نویسنده: akbar darvish
- . 1398-12-24
دیوانه می شوم دیوانه می شوم وقتی که سنگ ها روی هم ، بند نمی شوند و دیوار می رود تا ثریا ، کج

و حتی شیطان !!
- نویسنده: akbar darvish
- . 1398-12-24
و حتی شیطان !! در بهشت ، باعث بیرون راندن من شد تا در زمین درمان من شود سیب را می گویم زن را

چون ” ژور دانو “
- نویسنده: akbar darvish
- . 1398-12-22
چون ژور دانو می پرسم ؛ آیا اگر دوران انگیزاسیون بود قرون وسطی و تفتیش عقاید … چون آبای کلیسا ، مرا نیز به

اشتباه پشت اشتباه !!
- نویسنده: akbar darvish
- . 1398-12-20
اشتباه پشت اشتباه !! عریانی یک خاطره … روزهای خوبی که می خواستیم خوبتر شود اما بدتر شد ! ما اشتباه کردیم اما ،

عاشقانه
- نویسنده: akbar darvish
- . 1398-12-20
عاشقانه عشق را ، نه اول است نه آخر همیشه با من باش ! اکبر درویش . اسفند 1398 اگر

بزرگ بود !
- نویسنده: akbar darvish
- . 1398-12-17
بزرگ بود ! بزرگ بود و بزرگی ، در برابرش ، کوچک از کدامین تبار ؟ چه فرق می کند !؟ تنها می دانم

نجات دهنده !!
- نویسنده: akbar darvish
- . 1398-12-17
نجات دهنده !! نشسته روی شن ها کنار دریا زیر خورشید و آن سو تر ، جنگل جنگل سبز و درختان سر به