خواب من را تو بگیر دیگه از خواب خسته امعمریه به صبح شدن چشم امید بسته امدیگه من دوست ندارم میون خواب سر کنممن می
خواب آبی دیدم سیب سرخ تو دستامتن یار در آغوش لب یار بر لب هامزندگیم شیرین بود روزگار زیبا بودوسعت خوشبختیم قد یک دنیا بود
چشمامو بیدار کرد دلمو هشیار کردتا به خود آیم من بودمو آوار کردآه چه دیر فهمیدم زندگی بازی نیستمن اسیر بن بست دیگه آغازی نیست
پاره کن این طناب را تا توی چاه بیفتمزیرا دلم نمی خواد باز توی راه بیفتمبذار تموم بشم من تا به ابد همیشهچه فایده داره
توی فصل باختن اومدم من دنیااومدم بی همزاد اومدم بی فرداتا که در این هستی نقش شومی باشمبا شکست و تهدید همدل و همپا شم
به قداست یه موعود هستیواسه من همیشه معبود هستیواسه من تو لحظه ی آزادیپیش پای من تو مقصود هستی تو رو من می خوانمتو رو
شعرهایم همه ارزانی توچشم تو بود که مرا شاعر کردتوی این جاده ی قافیه و و زندست من گرفته و عابر کردشعرهایم همه ارزانی تواین
فصل گلریزان چشمات شاپرک ها چه عزیزنانگاری هر چی قشنگی ست توی چشم تو می ریزنتو چشات چراغونیه همه روزها همه ماه هادل من داره
چقدر تو طناز_ چشات شبیه یک راز_ چشاتحرفای ناگفته ی من واژه ی آواز_ چشاتچشات به رنگ آسمون وقتی که خورشید می زنهرنگین کمونی بی
رنگ عسل داره چشات شعر و غزل داره چشاتحرفای عاشقونه رو بغل بغل داره چشاتچشات یه حوض نقاشی انگاری که کاشی کاریوقتی هوا تاریک می