نیمه ی گمشده ی من بی تو من همیشه تنهامگمشده تو نیمه ی خود خالی از بودن و رویاماگه پیدات نکنم من خودمم پیدا نمی
میوه ی ممنوعه ی من من می خوام تو را بچینمحتی که اگر تو این راه توی بغض خود بشینمحتی زهر اگر تو باشی واسه
در برابر تو ای عشق ای شگفت دل برافروزای زلالیت دریا ولی چون آتش و تن سوزمن شدم نسیم تسلیم به اطاعت از دل و
ای تو ناب عاشقانه معجزه بود دیدن توآرزو بود داشتن تو بودن و رسیدن توبا تو واژه ی تولد معنی تازه می گیرهدل من پر
مرا ممنوعه ها خوب استدلم ممنوعه می خواهدهنوز ممنوعه ای تازهدر این بیغوله می خواهدبیا اکنون فریبم دهمرا وسوسه کن ای یارتو این بار بوسه
ابر سیاه بی قرار من دیگه دریا نمی خوامدر پشت این شب سیاه خورشید فردا نمی خواممن نمی خوام باز خودمو دلخوش کنم به رویاهاهمینه
می دونم همچو رویایی همیشه دور و نایابیتو اون ماهی که حتی شببه خواب من نمی تابیتنم از خواستنت پر شداز احساس تو رو داشتنتوی آغوش
در هوای با تو بودن وه چه سال هایی که بگذشتدر میان این همه سال دل به امید تو بنشستنشد یکدم ناامید دل از رسیدن
وقتی که این دنیای ماهر لحظه و هر ثانیه ش فکر بهانه سازیهخاتون قصه های منبرای عشق من و تو وقت ترانه بازیهشعر یکی شدن
در این شهر تبدار یکی همنفس نیستیکی همنفس در هوای قفس نیستشکسته دل من ز جور عزیزاننمانده دگر هیچ امیدی به یارانغمگین و تنها همیشه