توی چشمای تو می شه هنوزم آب بازی کردپر گرفت مثل کبوتر خنده و تاب بازی کردتوی چشمای تو گم شد تا ز نو معنا
اندازه ی دوست داشتن اندازه ی خورشید بودتو ذهن شب یلدااندازه ی دوست داشتن اندازه ی بارون بودتو خواب شب گل هااندازه ی دوست داشتن
تو چشات یه باغ پر گل پره از گل های لادنپره زنبق پره لاله پر شقایق و زسوسنجاری جاری نهرای آب توی باغ چشمای تومی
دیوونه باید بود نفهمید چی می گذره بر من و من هازیرا که هشیاری یه درده بزرگتر از تمام دردهامی خوام که دیوونه بشی دل
به کی باید پناه آورددر این دوران جون سختیدر این قرن مشقت ها در این فصل پر از بیدادچه کس همدرد شود با اینشکسته در
زنید جار بر سر بازاردرون خانه های شهردهید چون مژده پیغامم که این دنیا عبث بودهبگویید در پس هر شبدوباره تیره شب هایی سترها از
توی چشمات خنجری به رنگ رویاستخنجر چشمای تو آخ که چه زیباستمن توی چشمای تو هستیمو باختمباختن من توی چشمات یه معماستمن از آن نگاه
ناز دستای تو رو برگ گل یاس ندارهبوی خوب تنتو درخت گیلاس ندارهرنگ چشمای تو رو یاقوت و الماس ندارهطعم لب های تو رو شراب
تو چشات میخونه داری ساغر و پیمونه داریتو به زنجیر حریمت مثه من دیوونه داریتو لبات رنگ شرابه بوسه هات طعم گلابهبا تو بودن می
شازده خانوم بی ریا چه می کنی تو شهر مابه فکر همصدا نباش پیدا نمی شه اینوراتو خیال کردی هنوزم که هنوزه ما همون قدیمی