اطلاعات تماس
ترانه

ز اعتکاف چشم تو

ز اعتکاف چشم توهزار سال گذشته استبه بین هنوز نگاه منبه اعتکاف نشسته است تو را صدا زنم به شبتو را صدا زنم به روزاز

ترانه

ای داد و بیداد

ای داد و وای ای داد و بیداداز دست این زمونه ای دادهیشکی با هیشکی مهربون نیسرفته دیگه اون روزای شاد ای داد و بیداد

ترانه

واژه ها (1)

عریان شوید ای واژه هاتا من بخوابم با شمالب بر لب هم بدهیمتا که شویم پر از صدامحکم در آغوشم بگیرای واژه ی آغاز شعرجوانه

ترانه

واژه ها (2)

برهنه شید ای واژه هادر بستر عریان منبوسه به بوسه ام بدیدریشه کنید در جان منمحکم در آغوشم بگیرای واژه ی شروع شعردر روح من

ترانه

شاکی

مرهم این تن من کو این تن پیر و تکیدهقامتش خسته و خسته زیر بار درد خمیدهبی عصا و بی یه همراه بی چراغ و

ترانه

یادش بخیر

یادش بخیر که بچه بودیمغافل از این روزای دلتنگتو دلامون شور و نشاط بودبازی هامون تیله و هف سنگیادش بخیر نمی دونستیمکه غم چیه غصه

ترانه

مرد من ( جفت من )

تو خود_ حرمت آبی لبای تشنه مو دریابتوی قلب من ظهور کن توی بیداری و تو خوابجلوی پام صف کشیدن جاده های بی سرانجام جاده ی

ترانه

دردای همیشه

وقتی که قلب من می گیرهواژه ها میان به عیادتجاری می شن تو دفتر منشعرای دربند اسارتجار می زنن هوار هوار تاتا اونارو من بنویسمبا

ترانه

تو چشات یه چیزیه

تو چشات یه چیزیه که به من می گه ببینتا که خون تو رگ هاته روبروی من بشینتو چشات یه چیزیه چی بگم چه چیزیهطرح

ترانه

با تو من می خوابم

با تو من می خوابمزیر سقف رویادستاتو می گیرمتا به صبح فردابا تو من می خوابممثله نور با آینهشوق پرواز دارمدر شب بی کینه با