دلت از جنس مرغوبه دلت عاشق دلت خوبهدلم بر حلقه ی قلبت چه عاشقانه می کوبهنمی تونی تو بد باشی تو که دل پاک و
دل من آسه و پاسهدلش از سنگ الماسهخدایا این چه عشقی بودگذاشتی تو تو این کاسهمنو انگشت نما کردیمنو رسوای عام کردیخاطرخواهی چه دردی بودکه
چقدر چشمای تو قشنگ و نازهدلم می خواد به اون چشا ببازهبشه خونه نشین اون نگاهتازش زندون بی دربون بسازهآره چشمای تو خیلی قشنگهمثه رنگین
کو آن عطش و داغیبی ساغر و بی ساقیمستان همه در بندندجز درد نماند باقیای داد و هزار فریاداز این ظلمت و بیدادحتی شیون و
چــقَدَر چشمای تو خوشگل و نازهدل من می خواد تو چشم تو ببازهبمونه معتکف خونه ی چشماتاز تو یک معبد و بتخانه بسازهچه قشنگه دوتا چشمات
آخ می شه با تو دل به دریا زدرفت و رفت تا عشق سر به رویا زدبا تو عاشق بود با تو صادق بودبا هزار
مثه ابرا شده ام یه عالم برف دارمواسه گفتن تو دلم چقدر حرف دارمچقدر حرف دارم … یه عالم حرفای ناب واسه آدم های خوابکی
عشق یعنی من و تو با هم باشیممن و تو بی من و تو کم باشیمهمه ی عمر شویم همسفرهدرد این بودنو مرهم باشیم تو
آه , …تمام مننشسته است به دیدنتبه بین پرمپرم واسه شنیدنتچه شوقی شد دل مرا رسیدنتروزهای مناز تو روشن من , …از تو پرمرویای عاشقانه
ز دست دل کنم هر دم شکایتکه سوز عشق او گشته حکایتمنم ورد زبون دشمن و دوستندارم هیچ کجا روی اقامت مرا عشق تو مجنون