اطلاعات تماس
خودم را هجی می کنم !
شعر

خودم را هجی می کنم !

  خودم را هجی می کنم !   خ دال الف هجی کردم زیر لب خدا را اما هیچ چیز نفهمیدم هیچ چیز کوری بود

ای نغمه ی آزادی
شعر کوتاه گویی

ای نغمه ی آزادی

ای نغمه ی آزادی   در آغوش تو آرام خواهم خوابید و سر می کشم جام شوکران را ای نغمه ی آزادی   اکبر درویش

عشق اگر عشق باشد
شعر کوتاه گویی

عشق اگر عشق باشد

عشق اگر عشق باشد عشق اگر عشق باشد کوتاه گویی از اکبر درویش عشق اگر عشق باشد مرگ را به زانو در می آورد این

با من برقص ای آزادی
شعر کوتاه گویی

با من برقص ای آزادی

با من برقص ای آزادی   دستانت را به من بده با من برقص برقص برقص ای آزادی ای قبله گاه من آنگاه خواهی دید

اما ما هم را یافتیم
شعر کوتاه گویی

اما ما هم را یافتیم

اما ما هم را یافتیم   از دست نوشته های : ( در سایه ی ارتداد )   من حتی به خدا نه گفتم اما

خدا کجاست ؟
شعر کوتاه گویی

خدا کجاست ؟

خدا کجاست ؟   از دست نوشته های : ( در سایه ی ارتداد )   پرسید : خدا کجاست ؟ گفتم خوابیده است !

در جهان آشوب
شعر کوتاه گویی

در جهان آشوب

در جهان آشوب   نه خدا مرا شنید نه خلق نه حتی خودم در جهانی که آشوب بی رحمی و بی همدلی ، گوش ها

قربانی شده ام !
شعر کوتاه گویی

قربانی شده ام !

قربانی شده ام !   من قربانی شده ام قربانی کسانی که هیچکس دوستشان نداشته است اما من ، عاشقانه دوستشان داشته ام   اکبر

زخمی شده ام
شعر کوتاه گویی

زخمی شده ام

زخمی شده ام   زخمی شده ام آن چنان که طاقت برخاستن نیست هر چند ، هنوز ، خواستن در دلم فریاد می زند !

تنها مانده ام
شعر کوتاه گویی

تنها مانده ام

تنها مانده ام   تنها مانده ام با بغضی که در گلو نشسته و هر آن ، هزاران بار خفه ام می کند تنها مانده