مکتوب را از نو بنویسید :” آزادی ” ,در ” بی آرزوئی ” ست .مکتوب را از نو بنویسید :” عشق : ,و ” اعتقاد
شب_ تاریک …شب_ تاریک…..َشب_ تاریک……….شب_ تاریک …شب_ تاریک…..َشب_ تاریک………. شب_ تاریک …شب_ تاریک…..َشب_ تاریک………. شب_ تاریک …شب_ تاریک…..َشب_ تاریک………. شب_ تاریک …شب_ تاریک…..َشب_ تاریک……….
راه را…!!؟؟اما کدامین راه ؟من بسیار راه ها را تجربت کرده اماما جز عبثاما جز سرابکدام راه را گشوده ام !!؟؟
خوب ,وقتی که بد می شود ,چه فاجعه ی دهشتناکی رخ می دهد !!!
زندگی ما فاصله ی بین دو مرگ استاز نیستی آمدیم و به سوی نیستی می رویم .اکنون که هست هستم ,چگونه باید زندگی کنم !؟
نگاهت چراغ بودمن چراغ نگاه تو را برداشتمتا راه تاریک خویش را ,روشن سازمدستانت راهگشا بودمن دستان راهگشای تو رادر دست های دلمرده ی خود
دل_ بی دوست ,دلی خالی ستدلی تنهاستدلی سنگی ستدل_ من ,دوست بگیردر ره دوست ,بمیر…..
من خود گواهی باشمکه روحم در مسیر کمال سیر خواهد نمودابلهان ,خوارم کنندپرسند :– او چگونه می شوداین گونه فرا رفتنکه رقصان و پای کوبان
درد پاییز ,می پیچددر تن سبز درخت…و باز پاییز است !آیا دوباره پشت میز کلاس اول دبستان خواهم نشستتا تکرار کنماین درس نامانوس همیشه را
تو کیستی ؟تو چیستی ؟درهایم بسته است !نشانی فراز آر تا در بسویت بگشایمبگوی از رهائی…بگشای ,بگشای شتاباندرهای بسته راتا بگویمت… چو دروازه ها گشوده