به من اعنماد کن تو را خوانده ام به من اعتماد کن به بین مانده امکنار توام از ازل تا هنوزابد را نبین نغمه ی سینه
درد مشترک … !؟آری ,همدرد هستیماما دریغا ,همراه نیستیمخنجرهای مان را ,نه به سوی دشمنکه به سوی هم نشانه رفته ایم آواز وحدت می خوانیماما
با سپاس از دوست هنرمند و گرانمایه ام :Danilo Martinisای در من ,جاری…جاری…مرا به شعف می آوریبه من شوق بودن می دهیمی خوانمتمی خواهمتو ,
مانند سگ زخمی ,زوزه می کشم …سنگ ها را تحمل می کنم …در اندیشه ی گوشه ای تاریک و خلوت ,تا با لیسیدن زخم هایم
روز شاعر شدن من ,تو را ,یادت هست !؟یادت نیست !؟یادت نیست !آن روز که نگاه من ,به نگاهت افتادمن نگاهت کردم …تو نگاهم کردی
زیبایی ی نگاه توفسانه شدتمام لحظه های منترانه شدبه بین چه عاشقانه مانده ام کنار تو…کنار من …کنار عشق … دوست داشتنت ,باری ,جاودانه شد
سردم می شودوقتی بودن توسقف من نمی شود..وقتی میان من با تو ,فاصلهدو خط موازی استکه …هیچ گاه به هم نمی رسند !! اکبر درویش
فقر ,زشت استزشت ترین زشت هافساد می آوردتباهی و …فقر ,درد استمادر تمام دردهاست . من در شگفت هستم :چگونه انسانی که در حصار فقر اسیر
خویش مغرور من !این سر و این هم تندر ره عشق تو من گذشتم از مناین فداکاری را تو کنون باور کنبشکن آن مغروریبا دل من سر
راه ما , …شگفتی نمودن !!_ چنان که ما شگفتی می نمائیم _در این جهان پر ز راز ,در این جهان پر ز اسرار ,در