اطلاعات تماس
شعر

دو کس را نمی بخشم

انفجار …اکنون تجربه می کنیمسال های حزن و اندوه را …سال های شکستنسقوط…از پای افتادن … دو کس را نمی بخشمخودم راو خدا را …

شعر

وقتی تو نیستی

وقتی تو نیستی ,خواب را می خوانمشاید در خواب ,با تو بودن ,به حریم آرزوهای من راه پیدا کند.خواب ,آغوش گرمت را ,به روی تنهایی

شعر

انکار…

با این همه انکار ,هستیاکنون ,بودنت را ,بیش از همیشهاحساس می کنماما ,ترس از قضاوتترس از تنها شدنترس از دست دادن ,چه بی رحمانه ,مرا

شعر

اکنون تو نیستی

سرکش…طاغی …اما ,زیباخواستنیدوست داشتنی …هیچ کسی نمی توانست تو را رام کنداما من ,چه عبثچه بی هوده ,فکر می کردم که تو را رام کرده

شعر

امشب که باز می ترسم

این خسته ی زخمی ی تنها را ,امشب ,امنیت کدام آغوشی ,پناه خواهد شد !؟یوخلای بی صلیبی هستم که انفجارهای زمین ,در قلبم ,شکل می گیرد…

شعر

پر…

من ,پرماز حرف هایناگفتهپرمازناگفته هایناشنفته …..!!! اکبر درویش . مهر ماه سال 1391

شعر

افسوس !!

واژه ها ,افسوسکه در بیان من عاجز شده ایدواژه ها ,دریغکه در بیان کردن من به گل نشسته اید واژه ها ,ای بیهوده هاکه ,مرا

شعر

ماه , …

ماه ,کاش ,لقمه ای نان بودیبرای کودکان گرسنه آن گونه ,بیشتر دوستت می داشتمتا این که ,باشیچهلچراغ آسمان …!! اکبر درویش . آذرماه سال 1391

شعر

غمگنانه …

زلزله ای بودیآمدیخانه ام را خراب کردیزندگی ام را ,زیر و زبرو ,…نماندی !! اکنون ,من مانده امکه این بنای ویران را ,چگونه بسازم !!؟

شعر

آه ای شانزده سالگی

آه ای شانزده سالگی ,ای فصل گمشده ی من ,که هر چه بر سر من آمد ,از همان زمان آغاز شد که در تو مرا