اطلاعات تماس
غمگنانه
شعر کوتاه گویی

غمگنانه

غمگنانه   گفت : دوستت دارم و من باور کردم که دروغ های زیبا هنوز بر جهان سایه انداخته است !   اکبر درویش .

بر فراز جلجتا
شعر کوتاه گویی

بر فراز جلجتا

بر فراز جلجتا   از دست نوشته های : ( در سایه ی ارتداد )   بر فراز جلتا دیدی که خدا عادل نیست !؟

غمگنانه
شعر کوتاه گویی

غمگنانه

غمگنانه   آرزو کردم یک بار خورشید را و هزاران سال خانه نشین شدم تاریکی را …   اکبر درویش . آذر ماه سال 1398

غمگنانه
شعر کوتاه گویی

غمگنانه

غمگنانه   اپرای دوست داشتن را چه زیبا اجرا کرد عیسی اما هنوز خروس ها نخوانده بودند که دشمنی و کینه را آموختیم و دوست

غمگنانه
شعر کوتاه گویی

غمگنانه

غمگنانه   از همان دست که دادم از همان دست ، نگرفتم گل دادم اما تیغه های خنجر به سویم نشانه رفت !   اکبر

غمگنانه
شعر کوتاه گویی

غمگنانه

غمگنانه   فرار می کنیم رو به سوی کدام هنجار … کدام چراغ روشن بود اما شکست ؟ رویت ماه را باور نکنیم !  

غمگنانه
شعر کوتاه گویی

غمگنانه

غمگنانه   امیدهای به یاس نشسته آرزوهای بر باد رفته و رویاهای ناتمام ایمان بیاوریم به آغاز فصل سرد !!   اکبر درویش . آذر

غمگنانه
شعر کوتاه گویی

غمگنانه

غمگنانه   درد می کشم زندگی نمی کنم این سال های رنح را با حکم مرگ من تمام کنید !   اکبر درویش . سال

کلام شده ام
شعر کوتاه گویی

کلام شده ام

کلام شده ام   نشد نان باشم شکم های گرسنه را کلام شده ام لب های بسته را و این یعنی هر روز مصلوب شدن

ای شعر
شعر کوتاه گویی

ای شعر …

ای شعر   صداترین صدای من باش ای شعر ! دیار من ، همه گوش خواهند شد بلند بخوان باز هم بلندتر سرود آزادی را