اطلاعات تماس
فرمان می دادم
شعر

فرمان می دادم

   فرمان می دادم   از دست نوشته های : ( درسایه ی ارتداد )   کاش خدا را ، خوابی سنگین می ربود که

با خنجری تیز
شعر

با خنجری تیز

  با خنجری تیز   از دست نوشته های : ( در سایه ی ارتداد )   کاش خدا را ، خوابی سخت می ربود

پیدا نمی شدی تو
شعر کوتاه گویی

پیدا نمی شدی تو

  پیدا نمی شدی تو     گر تمایل دارید و شعرهای مرا دنبال می کنید می توانید مرا در اینستاگرام و توییتر و یوتیوب

سمفونی بشارت
شعر

سمفونی بشارت

  سمفونی بشارت   تا این که یکنفر از میان جمعئیت، عیسی را خواند و گفت : تو چه کسی هستی ؟ و عیسی گفت

تا در هشیاری ...
شعر کوتاه گویی ننویسندگی

تا در هشیاری …

  تا در هشیاری …   اگر تمایل دارید و شعرهای مرا دنبال می کنید می توانید مرا در اینستاگرام و توییتر و یوتیوب و

آدم فروش
شعر

آدم فروش

  آدم فروش   دریغا ، گاهی ، هستند ناکسانی که خالی هستند از شرف و بر باد رفته است غیرت شان و بیگانه اند

روزگار غریبی ست همصدا
شعر

روزگار غریبی ست همصدا

  روزگار غریبی ست همصدا   روزگار غریبی ست همصدا فکر را اندیشه را ، در پس مغز پنهان باید کرد می توان گفت که

لعنت خدا بر
شعر

لعنت خدا بر

  لعنت خدا بر   می توان خود را ، به خر بودن تظاهر کرد یا چو سگ ، موس موس کنان ، توی خیابان

دلیل عصیان
شعر کوتاه گویی

دلیل عصیان

  دلیل عصیان     از دست نوشته های : ( در سایه ی ارتداد )   پرسیدند شیطان را دلیل عصیانش را شنیدند :

در حریق خاکستری عشق
شعر

در حریق خاکستری عشق

    در حریق خاکستری عشق   ما چرا به هم پشت کردیم !؟   فردا په کس دوباره ترانه ی به هم پیوستن را