اطلاعات تماس
دلم میخواد یک کتاب بنویسم
ننویسندگی

دلم میخواد یک کتاب بنویسم

دلم میخواد یک کتاب بنویسم   ننویسندگیدلم میخواد یک کتاب بنویسم از اول تا آخرش سفیدسفید و تمام چیزهایی که میخواستم بنویسم و تا حالا

دلم گرفته است
ننویسندگی

دلم گرفته است

دلم گرفته است ننویسندگی ننویسندگی :دلم می خواهد فرار کنم … بگریزم …از همه چیز … از همه کس …حتی از خودم…دلم می خواهد جایی

ننویسندگی

آن کس که دستش به خون آلوده می شود

آن کس که دستش به خون آلوده می شود ,آیا می تواند شب دست های خونیش را بشورد و در سر سفره ی _شام بنشیند

ننویسندگی

نوعی شکنجه

ننویسندگی 🙁 با عرض پوزش برای بعضی واژه ها و …)به نام آن که می زند و ما می رقصیممن پرم از حرف های نا

ننویسندگی

به بهانه 11 سپتامبر

ننویسندگی :11 سال از 11 سپتامبر گذشت …لکه ی ننگی که نمی دانم از سینه ی تاریخ چگونه می خواهد پاک شود و آیا پاک

ننویسندگی

به مناسبت روز جهانی کودک

امروز روز جهانی کودک است و یادآور این که کودکان را باید جدی بگیریم و به حقوق آنان احترام بگذاریم و در چنین روزی بیاد

شعر ننویسندگی

در آغاز کلمه بود

در آغاز , “کلمه” بود (1)کلمه , در گفتن بود (2)کلمه , خود نبض گفتن بود (3)کلمه , برای شنودن بود (4)کلمه , تمامی احساس

ننویسندگی

من هم دلم سخت می گیره

ننویسندگی :من هم دلم سخت میگیره . من هم خسته می شوم . من هم گاهی امیدم را از دست می دهم . اما هنوز

ننویسندگی

اما انسان …

چقدر ندانستن ها و نفهمیدن ها که از دانستن ها و فهمیدن ها برتر است ! چه خواب ها و مستی ها که از بیدار

ننویسندگی

روشن شدگی را ستایش می کنم

ننویسندگی :روشن شدگی را ستایش می کنم .. همرنج “بودا” بودن و چون او به روشن شدگی رسیدن .. به آزادی… به بی آرزوئی ..در