اطلاعات تماس
خواب خوشی که سال هاست نمی بینم
شعر کوتاه گویی

خواب خوشی که سال هاست نمی بینم

خواب خوشی که سال هاست نمی بینم   رسیدن رودها ، به دریا … خواب خوشی که سال هاست نمی بینم !   اکبر درویش

شعر من تاریخ می شود
شعر کوتاه گویی

شعر من تاریخ می شود

شعر من تاریخ می شود   شعر من ، تاریخ می شود تا ثبت کند مرگ شقایق هایی را که در هجوم باد پرپر شدند

که مرا گوش نکردی
شعر کوتاه گویی

که مرا گوش نکردی

که مرا گوش نکردی   از دست نوشته های : < در سایه ی ارنداد >   ارتداد ، تبلور یافت آن گاه که مرا

ماهی افتاده در دورترین برکه شدم
شعر کوتاه گویی

ماهی افتاده در دورترین برکه شدم

ماهی افتاده در دورترین برکه شدم     خانه ام دریا ماهی افتاده در دورترین برکه شدم !   اکبر درویش . مهر ماه سال

شعرهای من !!
شعر کوتاه گویی

شعرهای من !!

شعرهای من !!   شعرهای مرا ، ترانه کن در فصل برخاستن برای خواستن شعرهای من ، مشت های تو خواهند شد !    

شرعی نیست !!
شعر کوتاه گویی

شرعی نیست !!

  شرعی نیست !!   عشق را حد زده اند شرعی نیست !!   اکبر درویش . تیر ماه سال 1399     عشق مقدس

فرض کن !!
شعر کوتاه گویی

فرض کن !!

  فرض کن !!   فرض کن < من > هم در جهان هرگز نبود باز هم ، این جهان نغمه ی بودن می سرود

می روید شقایق
شعر کوتاه گویی

می روید شقایق

  می روید شقایق   می روید شقایق در زمین هر چند ویران کنند باغ را تگرگ ها !   اکبر درویش . تیر ماه

واژه های ناتمام !!
شعر کوتاه گویی

واژه های ناتمام !!

  واژه های ناتمام !!   تجربه می کنند مرگ را در کف خیابان واژه های ناتمام !!   اکبر درویش . تیر ماه سال

شورش می کنند
شعر کوتاه گویی

شورش می کنند

  شورش می کنند   شورش می کنند در من کلمات می خواهند فریادشان کنم !   اکبر درویش . تیر ماه سال 1399