اطلاعات تماس
زیباتر برقص
شعر کوتاه گویی

زیباتر برقص

زیباتر برقص   برقص زیبا برقص زیباتر برقص که رقص عاشق را بیشتر دوست می دارد هم او هم من تا نماز مومن را !!

دیوانه وار می رقصد
شعر کوتاه گویی

دیوانه وار می رقصد

دیوانه وار می رقصد   می رقصد دیوانه وار می رقصد می گوید می خواهم خدا را به رقص آورم اما نمی داند که خدا

دیگر از راهی که آمده ام بر نمی گردم
شعر کوتاه گویی

دیگر از راهی که آمده ام بر نمی گردم

دیگر از راهی که آمده ام بر نمی گردم   قایقی را که مرا به این سوی رودخانه آورده است رها می کنم راه من

چه فریبکارانه
شعر کوتاه گویی

چه فریبکارانه !!

چه فریبکارانه   سر بر شانه ی من گذاشته ای دست در دستان من اما نگاهت بر عابرانی است که از روبرو می آیند عشق

عاشق شده ام
شعر کوتاه گویی

عاشق شده ام

عاشق شده ام   هفت بار که هیچ هفتاد هزار بار می خواهم تو را طواف کنم هنوز هم باور نمی کنی ایمان مرا و

هابیل را باید محکوم کرد
شعر کوتاه گویی

هابیل را باید محکوم کرد

هابیل را باید محکوم کرد   پیش از قابیل هابیل را باید محکوم کرد که او اولین انسانی بود که تن به ظلم و ستم

هوا ابری ست
شعر کوتاه گویی

هوا ابری ست !

هوا ابری ست   باران نبارید اما هوا ابری ست خانه ها سوت و کور مردها بی کار زن ها عزادار باران نبارید اما هوا

دست های مرا بگیر
شعر کوتاه گویی

دست های مرا بگیر

دست های مرا بگیر   سال های فرو رفتن را تجربه کردیم چه تلخ چه دهشتناک به فرا رفتن می اندیشم دست های مرا بگیر

روزگار غریبی ست نازنین
شعر کوتاه گویی

روزگار غریبی ست نازنین !

روزگار غریبی ست نازنین   روزگار غریبی ست نازنین به جای کارخانه ها ، بانک ها از زمین می رویند و پول می شود معیار

چون از خواب زمستانی بیدار شویم
شعر کوتاه گویی

چون از خواب زمستانی بیدار شویم

چون از خواب زمستانی بیدار شویم   ….. و به هم خواهد خورد بازی قدر قدرتان چون از خواب زمستانی بیدار شویم !   اکبر