اطلاعات تماس
دسته: کوتاه گویی

چقدر گفتم !!
- نویسنده: akbar darvish
- . 1395-11-18
چقدر گفتم چقدر گفتم : پدر ، بودن را دوست دارم می خواهم عاشق شوم می خواهم زندگی کنم می خواهم … اما

عشق ؟
- نویسنده: akbar darvish
- . 1395-11-18
عشق ؟ عشق ، گردابی ست که فرو می کشد تا غرق کند ! عشق ، ناجی نمی شود قاتل شده است !

تا در آغوش تو بخوابم
- نویسنده: akbar darvish
- . 1395-11-18
تا در آغوش تو بخوابم اگر کفر است ، باشد ! من ، خدا را رها کرده ام تا در آغوش تو بخوابم

تا بودا شد
- نویسنده: akbar darvish
- . 1395-11-18
تا بودا شد بودن را ، بود تا بودا شد ورنه ، بودا نمی شد ! اکبر درویش . بهمن ماه سال 1395

کاش می گفت سیب را بخورید
- نویسنده: akbar darvish
- . 1395-11-18
کاش می گفت سیب را بخورید کاش خداوند ، می گفت : سیب را بخورید و ما نمی خوردیم آن گاه شاید ، سرنوشت

باز هم سیب بخور
- نویسنده: akbar darvish
- . 1395-11-17
باز هم سیب بخور اگر تو سیب را نمی خوردی من چگونه می توانستم تو را سخت در آغوش بگیرم و لب هایت را

حسودیم می شود
- نویسنده: akbar darvish
- . 1395-11-17
حسودیم می شود حسودیم می شود حتی به سایه ی تو حتی به خود تو که این همه با تو است و من ،

شعر با تو آغاز شد
- نویسنده: akbar darvish
- . 1395-11-17
شعر با تو آغاز شد شعر ، با تو آغاز شد و جنس غزل گرفت ای عشق ، بی تو تمام غزل های

اگر سیب را نمی خوردیم
- نویسنده: akbar darvish
- . 1395-11-16
اگر سیب را نمی خوردیم اگر سیب را نمی خوردیم ، چه اتفاقی می افتاد ؟ لعنت به هر چه سیب است !

من سردم است
- نویسنده: akbar darvish
- . 1395-11-16
من سردم است من سردم است کدام آغوش ، مرا ترک کرد که زمستان همیشگی شد و فصول انجچماد ، بر جهان حاکم گردید