اطلاعات تماس
دسته: کوتاه گویی

شاید من نطفه ی حرام بودم !
- نویسنده: akbar darvish
- . 1395-11-09
شاید من نطفه ی حرام بودم مرا دوست نداشت پدر ! که تمام راه هابه روی من بسته می شد شاید من نطفه ی

شاید فراموش کرده بود
- نویسنده: akbar darvish
- . 1395-11-09
شاید فراموش کرده بود شاید فراموش کرده بود پسر را پدر !! که او را به جلجتا می بردند تا مصلوب شود !

تا در آغوش تو بخوابم
- نویسنده: akbar darvish
- . 1395-11-09
تا در آغوش تو بخوابم اگر کفر است ، باشد خدا را رها کرده ام تا در آغوش تو بخوابم ! اکبر درویش

به توازن رسیده ایم
- نویسنده: akbar darvish
- . 1395-11-09
به توازن رسیده ایم به توازن رسیده ایم اخلاق ؟ کیلویی چند است !؟ اختلاس را احتکار را ، پاس بداریم اکنون زمان حراج

فراموش کرده است
- نویسنده: akbar darvish
- . 1395-11-09
فراموش کرده است ( یهوه صبا یوت ) فراموش کرده است که روزی انسان او را خلق کرد اکنون چه مقتدرانه انسان را

شاید من نطفه ی حرام بودم !!
- نویسنده: akbar darvish
- . 1395-11-03
شاید من نطفه ی حرام بودم مرا دوست نداشت پدر ! که تمام راه ها به روی من بسته می شد شاید من نطفه

غمگینم !!
- نویسنده: akbar darvish
- . 1395-11-03
غمگینم غمگینم مانند جزیره ی ( هیروشیما ) وقتی اولین بمب اتمی را تجربه می کرد ! اکبر درویش . بهمن ماه

گرگ آمد
- نویسنده: akbar darvish
- . 1395-11-03
گرگ آمد دل من در نی چوپانی گم شد که می نواخت : گرگ آمد گرگ آمد امکا گوسفندان ، به استقبال گرگ ها

و برادرکشی هنوز ادامه دارد
- نویسنده: akbar darvish
- . 1395-11-03
و برادرکشی هنوز ادامه دارد سقوط که می کردم هیچ آغوش مهربانی ، مرا در آغوش نگرفت تا باور کنم قابیل هنوز هم

انسان را می گویم !
- نویسنده: akbar darvish
- . 1395-11-03
انسان را می گویم هر روز شمع آجین می شود سوزانده می شود به دار آویخته می شود مصلوب می گردد انسان را می