اطلاعات تماس
دسته: کوتاه گویی

اکنون میان دو هیچ
- نویسنده: akbar darvish
- . 1399-11-02
اکنون میان دو هیچ اکنون میان دو هیچ خسته مایوس تن به ذلتی داده ام که اسمش را زندگی گذاشته اند ! ااکبر

من روی پلی میان دو جبر ایستاده ام !
- نویسنده: akbar darvish
- . 1399-11-02
من روی پلی میان دو جبر ایستاده ام ! جبرا به چیزی تن سپردم که نامش زندگی بود و باز جبرا به چیزی تن

نمی بینیم
- نویسنده: akbar darvish
- . 1399-11-02
نمی بینیم آن چنان کور شده ایم که دماغ هایی را که از دروغ گفتن بزرگ و بزرگ تر شده اند ، نمی بینیم

و به دریا رسید
- نویسنده: akbar darvish
- . 1399-11-02
و به دریا رسید بر خلاف جریان آب شنا کرد اما به دریا رسید باور نمی کنید از رود بپرسید از دریا بپرسید و

سفره ات متبرک باد
- نویسنده: akbar darvish
- . 1399-11-02
سفره ات متبرک باد عشق عشق عشق سفره ات متبرک باد که تمام رویاهای من با تو شکل گرفت با تو کامل شد تا

خواب دیدم !!
- نویسنده: akbar darvish
- . 1399-11-02
خواب دیدم !! خواب بودم خواب دیدم توهم های مترسک هایی را که به فکر اشغال جهان بودند خواب بودم خواب دیدم !!

که ما هر روز مصلوب می شویم !!
- نویسنده: akbar darvish
- . 1399-11-02
که ما هر روز مصلوب می شویم !! عیسای ناصری ، به کدامین جرم تو را به صلیب کشیدند که ما ، هر روز

مترسک ها به جای منجی ها
- نویسنده: akbar darvish
- . 1399-10-21
مترسک ها به جای منجی ها کارستان های ما بی کار ماند و بارستان های ما ، بی بار … اکنون مترسک ها در

شعله ور شیم
- نویسنده: akbar darvish
- . 1399-10-21
شعله ور شیم شعله ور شیم تا بسوزانیم این زمستانی را ، که انگار خیال تمام شدن ندارد ! تا بهار ، چند

در هجوم طاعون
- نویسنده: akbar darvish
- . 1399-10-21
در هجوم طاعون استمنای مغزهای زنگ زده در هجوم طاعون و فصل های همه مطرود … درختان ایستاده ، بر خاک می افتند