اطلاعات تماس
اما ما هم را یافتیم
شعر کوتاه گویی

اما ما هم را یافتیم

اما ما هم را یافتیم   از دست نوشته های : ( در سایه ی ارتداد )   من حتی به خدا نه گفتم اما

خدا کجاست ؟
شعر کوتاه گویی

خدا کجاست ؟

خدا کجاست ؟   از دست نوشته های : ( در سایه ی ارتداد )   پرسید : خدا کجاست ؟ گفتم خوابیده است !

در جهان آشوب
شعر کوتاه گویی

در جهان آشوب

در جهان آشوب   نه خدا مرا شنید نه خلق نه حتی خودم در جهانی که آشوب بی رحمی و بی همدلی ، گوش ها

قربانی شده ام !
شعر کوتاه گویی

قربانی شده ام !

قربانی شده ام !   من قربانی شده ام قربانی کسانی که هیچکس دوستشان نداشته است اما من ، عاشقانه دوستشان داشته ام   اکبر

زخمی شده ام
شعر کوتاه گویی

زخمی شده ام

زخمی شده ام   زخمی شده ام آن چنان که طاقت برخاستن نیست هر چند ، هنوز ، خواستن در دلم فریاد می زند !

تنها مانده ام
شعر کوتاه گویی

تنها مانده ام

تنها مانده ام   تنها مانده ام با بغضی که در گلو نشسته و هر آن ، هزاران بار خفه ام می کند تنها مانده

افسوس !!
شعر کوتاه گویی

افسوس !!

افسوس !!   افسوس که ( درد مشترک ) هم نتوانست اتش تفرقه ها را خاموش کند پس کی می خواهیم این دشمنی ها را

خوشبخت
شعر طنز کوتاه گویی

خوشبخت ؟

  خوشبخت ؟   خوشبخت ، نام کوچه ای بن بست است در خیابانی یک طرفه در منطقه 13 اما تا پیروزی ، چه بسیار

و نگفتیم
شعر کوتاه گویی

و نگفتیم

و نگفتیم   سکوت کردیم و نگفتیم گفتنی ها را تا ویروس خفقان ، بیماری همه گیر شد ماسک شد دهان مان را لال مونی

تا مرگ این شب سیاه
شعر کوتاه گویی

تا مرگ این شب سیاه

  تا مرگ این شب سیاه   برخیزیم دست در دست هم بگذاریم و برقصیم برقصیم برقصیم تا مرگ این شب سیاه تا لحظه ی