اطلاعات تماس
سمفونی عشق
شعر

سمفونی عشق

  سمفونی عشق   عیسی ، در گوشه ای تنها ، در زیر سایه ی درختی نشسته بود غرق در فکر : چرا مردم چنین

سمفونی بشارت
شعر

سمفونی بشارت

  سمفونی بشارت   تا این که یکنفر از میان جمعئیت، عیسی را خواند و گفت : تو چه کسی هستی ؟ و عیسی گفت

سمفونی تعمید
شعر

سمفونی تعمید

  سمفونی تعمید   داخل شدم در رود اردن در کنار دیگران دیگر منتظران همان جایی که ، یحیای تعمید دهنده ، موعظه می کرد

... تا آزادی
شعر

… تا آزادی

jh … تا آزادی تا کجا رسیده ای ؟ امام حسین !؟ خوب است اما ، اکنون زمان توقف نیست نه ایست توقف نکن راه

جهل مقدس
شعر

جهل مقدس

  جهل مقدس همگان جمع شدند بر گرد عیسی و سخن ها گفتند از دنیا از جنایات و جنگ ها از ظلم و ستمی که

مکاشفه
شعر

مکاشفه

مکاشفه ( از مجموعه شعرهای انجیل به روایت من ) چون عیسی ، از نزد یحیی برگشت پیش حواریون باز گشت حواریون به او گفتند

مست شوید
شعر

مست شوید

مست شوید   کوزه‌های‌ آب‌تان را ، شراب خواهم کرد تا بنوشید تا مست شوید به شوق آیید به رقص و پایکوبی مشغول شوید مست

اما صلیب عیسی را چه کسی ساخت ؟
شعر کوتاه گویی

اما صلیب عیسی را چه کسی ساخت ؟

اما صلیب عیسی را چه کسی ساخت ؟   پدر عیسی ، نجار بود صلیب می ساخت عیسی نیز ، نجار بود صلیب می ساخت

برادرم یهودا
شعر کوتاه گویی

برادرم یهودا

برادرم یهودا   برادرم یهودا سر بر شانه ی من بگذار و شیون کن مرا ببخش مرا ببخش که باعث لعن تو تا ابد شدم

انجیل به روایت من !
شعر

انجیل به روایت من !

انجیل به روایت من ! جمع شده بودند تا موعظه کند آن ها را … سر به زیر انداخته بود ، عیسی پرسید : از