اطلاعات تماس
آدم فروش
شعر

آدم فروش

  آدم فروش   دریغا ، گاهی ، هستند ناکسانی که خالی هستند از شرف و بر باد رفته است غیرت شان و بیگانه اند

با رفیقان نارفیق
ترانه

با رفیقان نارفیق

  با رفیقان نارفیق   دل من مردی و مردونگی را توی خواب هم دیگه باور نداره واسه اینه که حالا تو زندگی داره به

روزگار غریبی ست همصدا
شعر

روزگار غریبی ست همصدا

  روزگار غریبی ست همصدا   روزگار غریبی ست همصدا فکر را اندیشه را ، در پس مغز پنهان باید کرد می توان گفت که

موشه تو سوراخ نمی رفت
ننویسندگی

موشه تو سوراخ نمی رفت

  موشه تو سوراخ نمی رفت       اگر تمایل دارید و شعرهای مرا دنبال می کنید می توانید مرا در اینستاگرام و توییتر

سرود عشق
ترانه

سرود عشق

  سرود عشق   پا به پای شما ای افتاده گان ای وامانده گان دست به دست شما ای لب تشنگان ای دل خستگان می

ما تغییر نمی کنیم
ننویسندگی

ما تغییر نمی کنیم

  ما تغییر نمی کنیم       اگر تمایل دارید و شعرهای مرا دنبال می کنید می توانید مرا در اینستاگرام و توییتر و

آه چه خوابی دیدم
ترانه

آه چه خوابی دیدم

آه چه خوابی دیدم   از دست نوشته های : ( در سایه ی ارتداد )   آه چه خوابی دیدم خواب زیباائی بود ناب

نمی بینی ؟
ترانه

نمی بینی ؟

  نمی بینی ؟   از چه تو می پرسی که چرا غم دارم نمی بینی شوق را در دلم کم دارم بی پناه بی

قصه ی هستی من
ترانه

قصه ی هستی من

  قصه ی هستی من   دفتر هستی خود باز کردم سرزمینی خشک و ویران دیدم نه ز آفتاب و گیاه حرفی بود نه که

غزل خراباتی
ترانه غزل

غزل خراباتی

  غزل خراباتی   سگ زنجیری این زندگی لعنتی ام داِغ نفرین فلک خورده به پیشانی من تو غبار گمشده ی جاده ی دلواپسی ام