اطلاعات تماس
عجب روزگاری
ترانه

عجب روزگاری

عجب روزگاری   چقدر این روزا دل ها قصه دارن هزاران قصه ی پر غصه دارن غم و ماتم نشسته تو دلامون فراموش کرده ایم

گریه وانه !
شعر

گریه وانه !

گریه وانه !   حالتون خوبه ؟ _ نه ! حال خوب ، سیری چند !؟ کجا می شود پیدا ، حال خوب ؟ وقتی

بخواب جونم لالا لالا
ترانه

بخواب جونم لالا لالا

بخواب جونم لالا لالا   لالا لالا گل زیبا بخواب جونم لالا لالا کنون که خفته ای در خاک گذاشتی بر دلم غم ها دلم

تنها صداست که می ماند
شعر

تنها صداست که می ماند

تنها صداست که می ماند   راست گفتی ؛ فروغ تنها صداست که می ماند صدای من صدای ما که همصدای هم می خوانیم دردهای

می اندیشید
شعر

می اندیشید

می اندیشید   می اندیشید به آرزوهایش شایدها بایدها و شایدهایش ، دری بسته بود که گاه ، در خواب می دید و بایدها ،

یک سکس ناب
شعر

یک سکس ناب

یک سکس ناب یک سکس زیبا ، یک سکس رویایی ، بین زمین و آسمان تا آن چنان باران ببارد آن چنان باران ببارد تا

تو این روزا
ترانه

تو این روزا

  تو این روزا   درون من دردی ست که چهره ام ابری ست تموم حس من تو چنگ بی صبری ست به بین به

وقتی باغچه مال ماست
ترانه

وقتی باغچه مال ماست

وقتی باغچه مال ماست     در خاک پرپر شد یک گل جایش روئید صدها گل باغچه ها پر گل شدند این جا آن جا

نجات
شعر کوتاه گویی

نجات

نجات   نجات ، آیا ، دری بسته در کوچه ای ست بن بست !؟ اما ، این کوچه ی بن بست ، تنها چند

دنیا گل
ترانه

دنیا گل

دنیا گل   یک گل افتاد بر زمین صد گل روئید بر جایش آب ها جاری جاری تر راه افتادند در پایش یک گل صد