اطلاعات تماس
مردی که در شب راه می رفت
شعر

مردی که در شب راه می رفت

  مردی که در شب راه می رفت   مردی که در شب راه می رفت عکس خورشید را ، در خانه اش قاب گرفته

دوباره برهنه شدیم
شعر

دوباره برهنه شویم

  دوباره برهنه شویم   برهنه در آب برهنه در باد برهنه در عشق … کنون ، برهنه در آب تطهیر می شوم برهنه در

در این روزهای سخت !!
ننویسندگی

در این روزهای سخت !!

  در این روزهای سخت !!   #ننویسندگی واقعیت تلخ و دردناکی است اما چاره ای جز پذیرش این واقعیت نیست ویروس کرونا جان و

برای زایش دوباره ی بحران
شعر

برای زایش دوباره ی بحران

برای زایش دوباره ی بحران     بحران برای زایش دوباره ی بحران کلمه ها به استمنا می افتند و فریسیان جار می زنند در

غمگنانه
شعر کوتاه گویی

غمگنانه

غمگنانه   دیوارها را دیدیم و دروازه ها را بستیم تا به روزگار غریب خویش رنگ کوری بزنیم !   اکبر درویش . اسفند ماه

دردی برای تمام فصول !!
شعر

دردی برای تمام فصول !!

دردی برای تمام فصول !!   در آغاز ، که یکی بود و اما یکی نبود ، که نه من بودم و نه ما و

در قلب هم باشیم
شعر کوتاه گویی

در قلب هم باشیم

در قلب هم باشیم   مرا نبوس حتی دست هایت را ، به دست من نده مهم نیست کافی ست که در قلب همدیگر باشیم

مانند باران باش
شعر کوتاه گویی

مانند باران باش

مانند باران باش   مانند باران ، رفیق باش باغچه ها را دنیا گلستان می شود !   اکبر درویش . اسفند 1398   می

من هم انسانم !
شعر

من هم انسانم !

  من هم انسانم !   می آید از هر طرف به سوی آغوش من دردها غصه ها مصیبت ها گریه ها فریادها شیون ها

کرونا اومد
ترانه طنز

کرونا اومد

کرونا اومد   کرونا اومد بی صدا اومد از ووهان اومد دزد جان اومد دست به دست هم ندید که مریض می شید اگه که