اطلاعات تماس
خدا پشیمان شده است
شعر

خدا پشیمان شده است !

خدا پشیمان شده است از دست نوشته های : ” در سایه ی ارتداد “   خدا را دیدم مست مست مست در گوشه ای

آخرین روز پیامبری یونس نبی
شعر

آخرین روز پیامبری یونس نبی

آخرین روز پیامبری یونس نبی از دست نوشته های : ” در سایه ی ارتداد “   چون یونس , بعد از سال ها تلاش

چون من شک کردم
شعر کوتاه گویی

چون من شک کردم

چون من شک کردم از دست نوشته های : ( در سایه ی ارتداد )   همه را دوست می داشت جز مرا چون من

کوچک و بزرگ
شعر

کوچک و بزرگ

کوچک و بزرگ از دست نوشته های ” در سایه ی ارتداد “   گفت : کوچکی کوچک بسیار کوچک آن چنان کوچک آن چنان

داستان ابراهیم و اسحاقیل
شعر

داستان ابراهیم و اسحاقیل

داستان ابراهیم و اسحاقیل از دست نوشته های : ( در سایه ی ارتداد )   چون نمرود ابراهیم را بخشید او در دهی دور

اما فتنه ی چشم های تو را
شعر کوتاه گویی

اما فتنه ی چشم های تو را …

اما فتنه ی چشم های تو را   فتنه ی هشتاد و هشت را ؟ نمی دانم عاقلان دانند ! اما فتنه ی چشم های

شاید فراموش کرده بود
شعر کوتاه گویی

شاید فراموش کرده بود

شاید فراموش کرده بود   شاید فراموش کرده بود پسر را پدر !! که او را به جلجتا می بردند تا مصلوب شود !  

فراموش کرده است
شعر کوتاه گویی

فراموش کرده است

  فراموش کرده است   ( یهوه صبا یوت ) فراموش کرده است که روزی انسان او را خلق کرد اکنون چه مقتدرانه انسان را

شاید من نطفه ی حرام بودم
شعر کوتاه گویی

شاید من نطفه ی حرام بودم !!

شاید من نطفه ی حرام بودم   مرا دوست نداشت پدر ! که تمام راه ها به روی من بسته می شد شاید من نطفه

آن چنان بزرگ
شعر

آن چنان بزرگ …

آن چنان بزرگ   از دست نوشته های : 0 در سایه ی ارتداد )   گفت : خدا بزرگ است گفتم : آری آن