اطلاعات تماس
برچسب: شعر زمانه

تازیانه
- نویسنده: akbar darvish
- . 1402-06-24
تازیانه شعر من ، تحمل نمی کند حتی مرا تازیانه است شلاق است که هر دم زخمی ام می کند پوستم را می

قند چشمات
- نویسنده: akbar darvish
- . 1402-06-24
قند چشمات خبر داری دلوم در بند چشماته همیشه تشنه ی لبخند چشماته فشارم افته پائین ای خدایا دوای مو فقط اون قند

که حالت خوب نیست
- نویسنده: akbar darvish
- . 1402-06-15
که حالت خوب نیست تو هم مانند من ، به روی خودت نیاور بگذار فراموش کنی روزهای بد را روزهای غرق نکبت را

اینگونه می توانی
- نویسنده: akbar darvish
- . 1402-06-15
اینگونه می توانی دوستت می دارم آن چنان شگفت آن چنان عظیم آن چنان عمیق آن چنان زیبا که نمی توان نمی توان

برقص
- نویسنده: akbar darvish
- . 1402-06-15
برقص برقص برقص با من برقص تا روزگار نو تا صبح روشنی تا آغاز بهار گل روئیدن باغ عاشق شدنه یاران بی قرار

واجب شده است
- نویسنده: akbar darvish
- . 1402-06-15
واجب شده است واجب شده است جدا کردن سر از تن عاشق من ! من مرتد شده ام خدا را انکار کرده ام

مرغ طوفان
- نویسنده: akbar darvish
- . 1402-06-15
مرغ طوفان صدایش ، بلند و رسا بود گوش نواز آسمانی صدای مرِغ طوفان را می گویم که ما ، محکم گوش های

سد
- نویسنده: akbar darvish
- . 1402-06-10
سد رود باشی جاری خروشان اما ، تا میخواهی به دریا برسی ، بر سر راهت سدی بسازند این اندوه را ، در

در من
- نویسنده: akbar darvish
- . 1402-06-10
در من کسی می گرید کسی تنهاست در من در خود من خود من … منتظر آغوش گرمی که سخت در آغوشش

بگذر
- نویسنده: akbar darvish
- . 1402-06-10
بگذر بی تو بودن ، مرگ است نبودن هیچ بودن حتی هیچ نبودن … با تو بودن ، اما ، مسلخی ست که