اطلاعات تماس
- 20 مرداد, 1404
نمی بینیم
نمی بینیم آن چنان کور شده ایم که دماغ هایی را که از دروغ گفتن بزرگ و بزرگ تر شده اند ، نمی بینیم
و به دریا رسید
و به دریا رسید بر خلاف جریان آب شنا کرد اما به دریا رسید باور نمی کنید از رود بپرسید از دریا بپرسید و
سفره ات متبرک باد
سفره ات متبرک باد عشق عشق عشق سفره ات متبرک باد که تمام رویاهای من با تو شکل گرفت با تو کامل شد تا
خواب دیدم !!
خواب دیدم !! خواب بودم خواب دیدم توهم های مترسک هایی را که به فکر اشغال جهان بودند خواب بودم خواب دیدم !!
هنوز مانده بود !
هنوز مانده بود ! بکارت کدام رویا ، دریده شد که اسب های چوبی سواران را بر زمین زدند و شیپورچی ها ، فرمان
که ما هر روز مصلوب می شویم !!
که ما هر روز مصلوب می شویم !! عیسای ناصری ، به کدامین جرم تو را به صلیب کشیدند که ما ، هر روز
مترسک ها به جای منجی ها
مترسک ها به جای منجی ها کارستان های ما بی کار ماند و بارستان های ما ، بی بار … اکنون مترسک ها در
شعله ور شیم
شعله ور شیم شعله ور شیم تا بسوزانیم این زمستانی را ، که انگار خیال تمام شدن ندارد ! تا بهار ، چند
در هجوم طاعون
در هجوم طاعون استمنای مغزهای زنگ زده در هجوم طاعون و فصل های همه مطرود … درختان ایستاده ، بر خاک می افتند
چه روزگاری شد !؟
چه روزگاری شد !؟ کارستان های ما بی کار ماند بی تدبیر بی سود و ثمر و بارستان های ما ، بی بار خشک و
