اطلاعات تماس
برچسب: شعر نو

مرا رخصت چشم تو کافیه
- نویسنده: akbar darvish
- . 1402-07-02
مرا رخصت چشم تو کافیه مرا رخصت چشم تو کافیه که بر هم بریزم زمین و زمان زبر زیر و رو سازم این

من کجا ایستاده بودم
- نویسنده: akbar darvish
- . 1402-07-02
من کجا ایستاده بودم من کجا ایستاده بودم که باد ، پرپرم کرد !؟ من به زیر خاک جا ماندم مانند دانه ای

با جسم و روحی زخمی
- نویسنده: akbar darvish
- . 1402-07-02
با جسم و روحی زخمی جسم مرا ، با تمام درد هایش با تمام زخم هایش یادگار مانده از پنج میخی که در

آه ای سیزده سالگی
- نویسنده: akbar darvish
- . 1402-06-26
آه ای سیزده سالگی آه ، ای سیزده سالگی مگر نحس بودی که مرا از پرورشگاه بیرون انداختند و روانه ی دنیای بزرگی

کاشی در کنار کاش های دیگر
- نویسنده: akbar darvish
- . 1402-06-26
کاشی در کنار کاش های دیگر کاش نه زمان بود و نه مکان این دو ، مفهوم خود را می باختند تا ما

مرگ شاعر
- نویسنده: akbar darvish
- . 1402-06-24
مرگ شاعر شکستند قلمش را و بستند قفلی محکم بر دهانش … روز بعد ، مرده بود کسی که با گفتن شعر ،

توحید چیست
- نویسنده: akbar darvish
- . 1402-06-24
توحید چیست توحید چیست جز به هم پیوستن من و تو وقتی که زنجره ها ، آواز وحدت را می خوانند و قناری

در جستجوی وحدت انسانی
- نویسنده: akbar darvish
- . 1402-06-24
در جستجوی وحدت انسانی می گشت بی آن که خسته شود جستجو می کرد در تاریکی با چراغی در دست … پرسیدم نگرانی

انگشت نما
- نویسنده: akbar darvish
- . 1402-06-24
انگشت نما به بین مولای رومی شده ام رخت از تن به در آورده ام لباس سماع بر تن کرده ام و در

بی واژه ام
- نویسنده: akbar darvish
- . 1402-06-24
بی واژه ام بی واژه ام واژه هایم را ، آب برده است و مردمانم را ، خواب … از کدام صدا از