اطلاعات تماس
برچسب: شعر های اکبر درویش

دیار ما
- نویسنده: akbar darvish
- . 1402-04-23
دیار ما چشم هایت را باز کن این دیار ، سالیانی ست که پریود شده است ! اکبر درویش . فروردین ماه سال ۱۴۰۲

جهل مقدس
- نویسنده: akbar darvish
- . 1402-04-23
جهل مقدس همگان جمع شدند بر گرد عیسی و سخن ها گفتند از دنیا از جنایات و جنگ ها از ظلم و ستمی که

دخترکان زیبای من !
- نویسنده: akbar darvish
- . 1402-04-23
دخترکان زیبای من ! همه می ترسند همه می ترسند اما ما ، بر پشت شیشه ها جیوه کاشتیم تا صورتک ها را ،

با سکوت باید فریاد کشید
- نویسنده: akbar darvish
- . 1402-04-20
با سکوت باید فریاد کشید گفتن ، دشوارترین کار دنیاست آن گاه که لب هایت را ، به هم دوخته اند اما ، بابد

زنده ام ؟
- نویسنده: akbar darvish
- . 1402-04-20
زنده ام ؟ زنده ام !؟ آری نفس می کشم اما زندگی نمی کنم مرگ تدریجی را ، در درون این قفس ، هروز

دوباره یاد می گیرم
- نویسنده: akbar darvish
- . 1402-04-20
دوباره یاد می گیرم دوباره یاد می گیرم دوباره می آموزم از بس فراموش کرده ام و خاموش بوده ام ، همه چیز از

بگذار …
- نویسنده: akbar darvish
- . 1402-04-20
بگذار … . بگذار کلاغ ها شاد باشند و جغدها ، مرثیه های شوم خود را ، بر حصار میله ها برچسب زنند اما

صبور باشید
- نویسنده: akbar darvish
- . 1402-04-20
صبور باشید صبور باشید صبور باشید این طفل نوپا ، اکنون راه رفتن را ، می خواهد تجربه کند باید بارها زمین بخورد

وسوسه شد
- نویسنده: akbar darvish
- . 1402-04-20
وسوسه شد وسوسه شد آسمان برف بارید برف بارید برف بارید چون ، موی زیبای دختران را دید ! اکبر درویش .

امان از …
- نویسنده: akbar darvish
- . 1402-04-20
امان از .. امبان از درد خاموشی فراموشی … فراموشی … !! امان از شور خواستن ها ولی اما بر نخواستن ها