اطلاعات تماس
برچسب: شعر های اکبر درویش

من تنها سکوت کرده بودم
- نویسنده: akbar darvish
- . 1401-06-28
من تنها سکوت کرده بودم گفت : غوغایی در سکوت نهفته است و من ، تنها سکوت کردم صدای وزغ ها می آمد آب سر

می شود
- نویسنده: akbar darvish
- . 1401-06-22
می شود می شود !؟ مگر می شود نشود می شود مطمئن باش ایمان داشته باش می شود فقط بلند شو پاشنه هایت را ور

تو همه جهان منی
- نویسنده: akbar darvish
- . 1401-06-22
تو همه جهان منی آن چنانم که چنان ، آن چنان منی لب باز کن بگو بگو تو زبان منی نیست امیدی به این

عشق تو به من معنا داد
- نویسنده: akbar darvish
- . 1401-06-21
عشق تو به من معنا داد مهربان ! بی تو ، من ، هیچ بودم هیچ بی معنی بی مفهوم خالی تهی پوچ …

پایان کدام همه چیز !؟
- نویسنده: akbar darvish
- . 1401-06-21
پایان کدام همه چیز !؟ گفت : پایان همه چیز گفتم : پایان کدام همه چیز !؟ تازه شروع شده است همه چیز همه

در ساعت صفر !
- نویسنده: akbar darvish
- . 1401-06-21
در ساعت صفر ! تمام کن کی ساعت صفر فرا می رسد !؟ در ساعت صفر ، اولین قطار با شتاب ، به سوی

بذر امید بکاریم
- نویسنده: akbar darvish
- . 1401-06-21
بذر امید بکاریم بیندازیم برود داخل سطل های زباله تا نابود شود نامیدی را یاس را و نتوانستن را … و بکاریم بذر

رنگ مشکی
- نویسنده: akbar darvish
- . 1401-06-21
رنگ مشکی دیوار رنگ مشکی سیگار رنگ مشکی خنده رنگ مشکی گریه رنگ مشکی آفتاب رنگ مشکی مهتاب رنگ مشکی دست ها رنگ

کاش نفس های آخر باشد
- نویسنده: akbar darvish
- . 1401-06-21
کاش نفس های آخر باشد چون سگی ، لت و پار شده که کنار جاده افتاده بی هوده ، نگاهم را به کسانی دوخته ام

ما جدا از هم شده ها
- نویسنده: akbar darvish
- . 1401-05-14
ما جدا از هم شده ها هر راهی ، هزاران بی راهه پیدا کرد آیا ، ما جدا از هم شده ها می