اطلاعات تماس
فقر ...
شعر

فقر …

فقر … در زد ؟ یا ، بی صدا آمد !؟ نمی دانم بعدها ، می فهمیم ! آمد وارد شد فقر را می گویم

وحدت
شعر

وحدت

وحدت   گفتمش : درد ! گفت : مگو ؛ درمانی ست گفتمش : شب ! گفت : مگو ؛ پایانی ست گفتمش : تفرقه

دوباره تکرار ...
شعر

دوباره تکرار

دوباره تکرار … آسمانی بی ابر اما پر غبار کویری خشک بی آب و علف و جنگل های سوخته و دریاهای خشک شده و جسدها…

جنگ جنگ تا پیروزی !!
شعر

جنگ جنگ تا پیروزی !!

جنگ جنگ تا پیروزی !! پوتین ، در تهران گفت : جنگ جنگ تا پیروزی ! اما کدام پیروزی اشغال سرزمین های دیگر کشتار مردم

چقدر زیبا خواهد بود !
شعر

چقدر زیبا خواهد بود !

چقدر زیبا خواهد بود ! چه وسعتی دارد دریا … دریا … دریا … چه حصاری هست از برای ما همه تاریک … همه تنگ

به کجا آویزیم
شعر کوتاه گویی

به کجا آویزیم !؟

به کجا آویزیم !         اگر تمایل دارید و شعرهای مرا دنبال می کنید می تیوانید مرا در اینستاگرام و توییتر و

کولبر شده ام
شعر

کولبر شده ام !

کولبر شده ام !   . شیرین من ، فرهاد هستم اما نه فرهاد کوه کن که بخواهم نقش تو را ، بر کوه تصویر

صحنه را خالی کنید
شعر

صحنه را خالی کنید

صحنه را خالی کنید   چنان جار می زنند در هر کوی و برزن با آن بوق های بلند سمفونی رذالت را که انگار ،

دریغا
کوتاه گویی شعر

دریغا!!

دریغا !!   کلاغ ، پرید اما ، پرهای گنجشک ها را ، شکستند ! دریغا !! شعری کوتاه از اکبر درویش سروده شده در

چگونه بگویم تولدم مبارک
شعر

چگونه بگویم تولدم مبارک

چگونه بگویم تولدم مبارک طوفان بود پنجه در پنجه ی زمین انداخت یا هلهله ی زلزله ها !؟ سونامی ها رخت کوچ بر تن کردند