اطلاعات تماس
ماه و چاه
شعر کوتاه گویی

ماه و چاه

  ماه و چاه   به ماه نگاه کردیم اما ، به چاه نیندیشیدیم اینگونه شد که در چاه افتادیم !   اکبر درویش .

مست شوید
شعر

مست شوید

مست شوید   کوزه‌های‌ آب‌تان را ، شراب خواهم کرد تا بنوشید تا مست شوید به شوق آیید به رقص و پایکوبی مشغول شوید مست

از ناتمام مردن می ترسم !
شعر

از ناتمام مردن می ترسم !

  از ناتمام مردن می ترسم !   تمامم کن تمام از ناتمام مردن می ترسم سفارش داده ام سنگ قبرم را بر آن نوشته

کاش می شد !؟
شعر

کاش می شد !؟

کاش می شد !؟   کاش می‌شد با بوسیدن لب‌های تو ، صلح و آشتی را به تمام دنیا هدیه می‌کردم آن گاه ، آنقدر

دلت را به چه خوش کرده ای ؟ !؟
شعر کوتاه گویی

دلت را به چه خوش کرده ای ؟

دلت را به چه خوش کرده ای ؟   با یک گل ، بهار نمی شود دلت را به چه خوش کرده ای !؟  

سکوت می کنم
شعر ننویسندگی

سکوت می کنم !!

      سکوت می کنم !!از  اکبر درویش این شعر کوتاه میانه ی سال 1400 توسط اکبر درویش سروده شده و امیدواریم مورد توجه دوستان

جهان سنگ !!
ترانه شعر

جهان سنگ !!

جهان سنگ !!   جهان من ، جهان جنگ جهان فتنه و نیرنگ جهان من ، پر از کینه پر از نفرت توی سینه پر

چگونه هزاران دست بی صدا مانده است !؟
شعر کوتاه گویی

چگونه هزاران دست بی صدا مانده است !؟

چگونه هزاران دست بی صدا مانده است !؟   یک دست ، صدا ندارد آری اما من مانده ام که چگونه هزاران دست هم ،

آه ، کاش می شد !؟
شعر

کاش می شد ؟

  کاش می شد ؟   چه لحظه ای بود لحظه ی بلوغ گیج شده بودم انگار مولکول مولکول تنم ، به جشن آبی رودها

اما صلیب عیسی را چه کسی ساخت ؟
شعر کوتاه گویی

اما صلیب عیسی را چه کسی ساخت ؟

اما صلیب عیسی را چه کسی ساخت ؟   پدر عیسی ، نجار بود صلیب می ساخت عیسی نیز ، نجار بود صلیب می ساخت