اطلاعات تماس
هنوز مانده بود !
شعر

هنوز مانده بود !

هنوز مانده بود !   بکارت کدام رویا ، دریده شد که اسب های چوبی سواران را بر زمین زدند و شیپورچی ها ، فرمان

که ما هر روز مصلوب می شویم !
شعر کوتاه گویی

که ما هر روز مصلوب می شویم !!

که ما هر روز مصلوب می شویم !!   عیسای ناصری ، به کدامین جرم تو را به صلیب کشیدند که ما ، هر روز

مترسک ها به جای منجی ها
شعر کوتاه گویی

مترسک ها به جای منجی ها

مترسک ها به جای منجی ها   کارستان های ما بی کار ماند و بارستان های ما ، بی بار … اکنون مترسک ها در

شعله ور شیم
شعر کوتاه گویی

شعله ور شیم

شعله ور شیم   شعله ور شیم تا بسوزانیم این زمستانی را ، که انگار خیال تمام شدن ندارد !   تا بهار ، چند

در هجوم طاعون
شعر کوتاه گویی

در هجوم طاعون

  در هجوم طاعون   استمنای مغزهای زنگ زده در هجوم طاعون و فصل های همه مطرود … درختان ایستاده ، بر خاک می افتند

چه روزگاری شد ؟
شعر

چه روزگاری شد !؟

چه روزگاری شد !؟ کارستان های ما بی کار ماند بی تدبیر بی سود و ثمر و بارستان های ما ، بی بار خشک و

چقدر لوث شده است
شعر کوتاه گویی

چقدر لوث شده است

چقدر لوث شده !       عشق را می گویم که چقدر لوث شده است و دوست داشتن مفهوم خود را از دست داده

در افول
شعر کوتاه گویی

در افول

در افول   باکره گی ، رویای نابی بود که به افول پیوست گزمه ها ، شهر را ، به آتش و خون کشانده اند

نقش زنده ها را بازی می کنیم !
شعر کوتاه گویی

نقش زنده ها را بازی می کنیم !

نقش زنده ها را بازی می کنیم !   مرده ایم اما چه زیبا ، نقش زنده ها را بازی می کنیم ! جایزه اسکار

مسیح هر روز مصلوب
شعر کوتاه گویی

مسیح هر روز مصلوب

مسیح هر روز مصلوب   مسیح شده ام مسیح هر روز مصلوب که به جرم دوست داشتن ، صلیب این رنج عظیم را ، بر