اطلاعات تماس
جهان همصدای ما خواهد شد
شعر کوتاه گویی

جهان همصدای ما خواهد شد

  جهان همصدای ما خواهد شد   نجواهای مرا ، هم صدا شو جهان ، هم صدای ما خواهد شد !   اکبر درویش .

زن کشی
شعر

زن کشی !

زن کشی ! مرد ، با یاری زن به اوج می رسد اما ، زن ، به دست مرد به خون می نشیند ! زن

دیوار ها ...
شعر کوتاه گویی

دیوارها

  دیوارها   دیوارها … دیوارها … دیوارها … اما هیچ پیدا نیست نشانی از راه !!   اکبر درویش . تیر ماه سال 1399

انجیل به روایت من !
شعر

انجیل به روایت من !

انجیل به روایت من ! جمع شده بودند تا موعظه کند آن ها را … سر به زیر انداخته بود ، عیسی پرسید : از

روزهای شوم دلتنگی ست !
شعر کوتاه گویی

روزهای شوم دلتنگی ست !

  روزهای شوم دلتنگی ست !   بود ها را ، بگذر هست ها را بنگر روزهای شوم دلتنگی ست !   اکبر درویش .

به روزهای جهان مشکوکم !!
شعر کوتاه گویی

به روزهای جهان مشکوکم !!

  به روزهای جهان مشکوکم !!   آن که گفت : آری و آن که گفت : نه هر دو ، بر باد رفتند سال

دوست می دارم بچه ها را ...
شعر

دوست می دارم بچه ها را …

دوست می دارم بچه ها را … دوست می دارم بچه ها را چه دختر چه پسر دوست می دارم بچه‌ها را چه سیاه چه

راه را یافتم !؟
شعر

راه را یافتم !؟

راه را یافتم !؟ هی پیپ هورا هورا هورا … راه را یافتم بهترین راه است ؟ نمی دانم بدترین راه است ؟ باز هم

در تو غرق خواهم شد
شعر کوتاه گویی

در تو غرق خواهم شد

  در تو غرق خواهم شد   دریای من از تو اشارتی در تو غرق خواهم شد !   اکبر درویش . تیر ماه سال

بر سر دار !!
شعر

بر سر دار !!

بر سر دار !! حلاج شده ام بر سر دار هر چه بیشتر از عشق می خوانم لب به دوست داشتن می گشایم سنگ ها