اطلاعات تماس
تاریکی را باور کن !
شعر کوتاه گویی

تاریکی را باور کن !

  تاریکی را باور کن !   این روزها هم ، روزگاری ست تاریکی را باور کن !   اکبر درویش . تیر ماه سال

دوستت م دارمی
شعر

دوستت می دارم

دوستت می دارم سه طلاقه کن شرع را من و تو ، چقدر به هم آزادیم درخت شوی زمین تو خواهم شد باران شوی دریای

بروم
شعر

بروم …

بروم آیا ، روی دست راه خواهیم رفت روی ابر می خوابیم و زمین را ، به دست باد خواهیم سپرد ؟ درخت ها را

بی مرز باش !
شعر

بی مرز باش !

بی مرز باش ! مرزها را ، بگذار و بگذر بی مرز باش بی محدوده … من از مرزها گذشته ام بی مرز شده ام

دریغا اکنون زندگی
شعر

دریغا اکنون زندگی

دریغا اکنون زندگی چیزهایی هست که نپرس چیزهایی هست که نبین چیزهایی هست که نفهم من پرسیدم و دیدم و فهمیدم دریغا اکنون زندگی ,

در پسا کرونا ؟
شعر

در پسا کرونا ؟

در پسا کرونا ؟ چه تغییری خواهد کرد دنیا در #پسا کرونا و چه خواهد شد سرنوشت مردمانش که لنگ لنگان، با چشم های کور

در این زندان تن
شعر کوتاه گویی

در این زندان تن

در این زندان تن   در این زندان تن شکنجه می شود تمام بودن من وقتی که هر قبله به سوی ناکجاآباد باز می شود

زیبا شده است روزگار من
شعر

زیبا شده است روزگار من

زیبا شده است روزگار من زیبا شده است روزگار من زیبا آغوشم ، بوی تو را گرفته است و دستانم لحظه لحظه احساس می کند

پیدا نیست
شعر

پیدا نیست

پیدا نیست روزنه ، در دور دور دور هیچ پیدا نیست خواب ، در گور گور گور رویاها مردند تشییع کنیم این جنازه ی روی

اعتراف کنیم
شعر

اعتراف کنیم

اعتراف کنیم زنده بگور نکرد دختر را صبر کرد صبر کرد تا بزرگ شود تا عشق را بشناسد آن گاه ، او را قربانی کرد