اطلاعات تماس
برچسب: شعر های اکبر درویش

بزرگ بود !
- نویسنده: akbar darvish
- . 1398-12-17
بزرگ بود ! بزرگ بود و بزرگی ، در برابرش ، کوچک از کدامین تبار ؟ چه فرق می کند !؟ تنها می دانم

نجات دهنده !!
- نویسنده: akbar darvish
- . 1398-12-17
نجات دهنده !! نشسته روی شن ها کنار دریا زیر خورشید و آن سو تر ، جنگل جنگل سبز و درختان سر به

همبستر با روشنی
- نویسنده: akbar darvish
- . 1398-12-17
همبستر با روشنی ارتداد … ارتداد … او را در آتش بسوزانید !! چه کس گفته است که ” ژاندارک ” ، با کره

خود کشی !!
- نویسنده: akbar darvish
- . 1398-12-17
خود کشی !! پرسید ؛ نهنگ ها ، چرا خودکشی می کنند ؟ نمی دانم شاید از دریا خسته شده اند ! اما نهنگ

مردی که در شب راه می رفت
- نویسنده: akbar darvish
- . 1398-12-17
مردی که در شب راه می رفت مردی که در شب راه می رفت عکس خورشید را ، در خانه اش قاب گرفته

دوباره برهنه شویم
- نویسنده: akbar darvish
- . 1398-12-13
دوباره برهنه شویم برهنه در آب برهنه در باد برهنه در عشق … کنون ، برهنه در آب تطهیر می شوم برهنه در

برای زایش دوباره ی بحران
- نویسنده: akbar darvish
- . 1398-12-13
برای زایش دوباره ی بحران بحران برای زایش دوباره ی بحران کلمه ها به استمنا می افتند و فریسیان جار می زنند در

غمگنانه
- نویسنده: akbar darvish
- . 1398-12-09
غمگنانه دیوارها را دیدیم و دروازه ها را بستیم تا به روزگار غریب خویش رنگ کوری بزنیم ! اکبر درویش . اسفند ماه

دردی برای تمام فصول !!
- نویسنده: akbar darvish
- . 1398-12-07
دردی برای تمام فصول !! در آغاز ، که یکی بود و اما یکی نبود ، که نه من بودم و نه ما و

در قلب هم باشیم
- نویسنده: akbar darvish
- . 1398-12-07
در قلب هم باشیم مرا نبوس حتی دست هایت را ، به دست من نده مهم نیست کافی ست که در قلب همدیگر باشیم