اطلاعات تماس
مبعوث می شوم
شعر کوتاه گویی

مبعوث می شوم !

مبعوث می شوم   در این غار تنهایی با بوسه ای مرا بخوان مبعوث می شوم !   اکبر درویش . فروردین سال 1396 با

بی تو اما
شعر کوتاه گویی

بی تو اما

بی تو اما   بی تو اما ، وای بر روزها و شب های من !   اکبر درویش . فروردین ماه سال 1396  

اما وقتی تو کنارم هستی
شعر کوتاه گویی

اما وقتی تو کنارم هستی

اما وقتی تو کنارم هستی   خدای من کجاست ؟ نمی دانم ! اما وقتی تو کنارم هستی ایمان می آورم که خدایی هست !

یک بار دیگر مرا در آغوش بگیر
شعر کوتاه گویی

یک بار دیگر مرا در آغوش بگیر

یک بار دیگر مرا در آغوش بگیر     خواب من ، در آغوش تو تعبیر می شود یک بار دیگر مرا در آغوش بگیر

اکنون باور می کنم
شعر کوتاه گویی

اکنون باور می کنم

اکنون باور می کنم   دوستم می داری و ای دریغا من نمی فهمیدم تو با نگفتن می گویی دوستت دارم اکنون باور می کنم

اما هنوز
شعر کوتاه گویی

اما هنوز …

اما هنوز   پیر شده ام می بینی چین و چروک های صورتم را اما هنوز اندازه ی دل هزاران جوان عاشق مانده ام !

آبستن می شوم
شعر کوتاه گویی

آبستن می شوم

آبستن می شوم   آبستن می شوم هر روز از نگاه تو …   مگر نمی بینی این شعرهای عاشقانه را که هر روز متولد

بانوی من
شعر کوتاه گویی

بانوی من

بانوی من   بدون تو مگر مرد ، مرد می شود ؟ بانوی من از تو مبارک است تمام روزهای من !   اکبر درویش

زیباتر برقص
شعر کوتاه گویی

زیباتر برقص

زیباتر برقص   برقص زیبا برقص زیباتر برقص که رقص عاشق را بیشتر دوست می دارد هم او هم من تا نماز مومن را !!

عاشق شده ام
شعر کوتاه گویی

عاشق شده ام

عاشق شده ام   هفت بار که هیچ هفتاد هزار بار می خواهم تو را طواف کنم هنوز هم باور نمی کنی ایمان مرا و