اطلاعات تماس
رقصیدنت را دوست دارم
شعر

رقصیدنت را دوست دارم

رقصیدنت را دوست دارم     رقصیدنت را دوست دارم وقتی لباس سفیدت را ، بر تن می کنی وقتی موهایت را ، افشان کرده

تو همه جهان منی
شعر

تو همه جهان منی

  تو همه جهان منی آن چنانم که چنان ، آن چنان منی لب باز کن بگو بگو تو زبان منی نیست امیدی به این

عشق تو به من معنا داد
شعر

عشق تو به من معنا داد

  عشق تو به من معنا داد مهربان ! بی تو ، من ، هیچ بودم هیچ بی معنی بی مفهوم خالی تهی پوچ …

آن چنان های آن چنانی !!
شعر

آن چنان های آن چنانی !!

  آن چنان های آن چنانی !!   لبانت را جلو بیاور با بوسه ، با من سخن بگو بگذار در سکوت و بوسه ،

حتی اگر خدا را خوش نیاید !!
شعر کوتاه گویی

حتی اگر خدا را خوش نیاید !!

حتی اگر خدا را خوش نیاید !!   من آدم تو حوا سیب را بگذار با هم بخوریم ! حتی اگر خدا را خوش نیاید

اکنون در کنار هم هستیم
شعر کوتاه گویی

اکنون در کنار هم هستیم

اکنون در کنار هم هستیم   وسوسه ی شیطان بود یا نیرنگ خدا !؟ مهم این است اکنون در کنار هم هستیم   اکبر درویش

تنهایی
شعر

تنهایی …

تنهایی   تنهائی ، شریک تمام روزهای من است حتی روزهایی که ، به چشم های زیبای تو می اندیشم آن نگاه جادوئی ، که

عش یعنی همین !
شعر کوتاه گویی

عشق یعنی همین !

عشق یعنی همین !   صحت اعتماد توام مرا باور کن عشق یعنی همین !!   اکبر درویش . بهمن ماه سال 1399    

من انقلابی نیستم
شعر

من انقلابی نیستم

  من انقلابی نیستم قدم زدن ، در زیر باران را ، دوست می دارم و اندیشیدن به چشم های تو آن چشم های زیبا

سفره ات متبرک باد
شعر کوتاه گویی

سفره ات متبرک باد

سفره ات متبرک باد   عشق عشق عشق سفره ات متبرک باد که تمام رویاهای من با تو شکل گرفت با تو کامل شد تا