اطلاعات تماس
دوباره برهنه شدیم
شعر

دوباره برهنه شویم

  دوباره برهنه شویم   برهنه در آب برهنه در باد برهنه در عشق … کنون ، برهنه در آب تطهیر می شوم برهنه در

در آغاز کلمه بود
شعر کوتاه گویی

در آغاز کلمه بود

در آغاز کلمه بود   در آغاز کلمه بود اما نه تو گفتی و نه من شنیدم اینگونه شد که کلمه غریب ماند !  

هنوز هم عشق
شعر کوتاه گویی

هنوز هم عشق …

هنوز هم عشق   هنوز هم عشق برای نجات جهان کافی ست !   اکبر درویش . اسفند ماه 1398   آیا عشق می تواند

عاشقانه
شعر کوتاه گویی

عاشقانه

عاشقانه     عشق را ، نه آغاز است نه پایان عاشقانه با من باش   اکبر درویش . اسفند ماه سال 1398    

ای عشق
شعر

ای عشق

ای عشق     واژه ی شعرهای من شده ای ای عشق چون باران تند بهاری بر هستی من می باری تا برهوت بودن مرا

این دشوارترین کار جهان
شعر کوتاه گویی

این دشوارترین کار جهان

این دشوارترین کار جهان   با عشق مرا تکرار کن تا در این هجوم نفرت از نو احیا شوم و متبرک شوم با دوست داشتن

آغوش تو را آرزو می کنم !
شعر کوتاه گویی

آغوش تو را آرزو می کنم !

آغوش تو را آرزو می کنم !   نه خدا نه شیطان هیچ کدام به روی من آغوش نگشودند آغوش تو را آرزو می کنم

آغوشت را باز کن
شعر کوتاه گویی

آغوشت را باز کن

آغوشت را باز کن   من از خدا گذشته ام … آغوشت را باز کن می خواهم زمینی شوم سیب که هیچ جام شوکران هم

عاشقانه
شعر کوتاه گویی

عاشقانه

عاشقانه   تمامم می کند تمام تو …!!   اکبر درویش . آذر ماه سال 1398   عشق زیباترین هدیه طبیعت است و کامل کننده

غمگنانه
شعر کوتاه گویی

غمگنانه

غمگنانه   تو به من سنگ زدی من به تو گل دادم باز هم سنگ زدی باز هم گل دادم به انتظار چه نشسته ای