اطلاعات تماس
روزهای بی آرامش را باور کنیم
شعر کوتاه گویی

روزهای بی آرامش را باور کنید !

روزهای بی آرامش را باور کنید   یک نفر ، سنگ را پرتاب کرد تا گنجشک پرید بعد ، ما ، سنگ ها را پرتاب

کاش ما را اهلیت کولی گرفتن بود
شعر طنز کوتاه گویی

کاش ما را اهلیت کولی گرفتن بود !

کاش ما را اهلیت کولی گرفتن بود   کولی گرفتن را ، بلد نیستیم کولی دادن را ، چرا کاش ما را اهلیت کولی گرفتن

و عجیب تر ؟
شعر

و عجیب تر ؟

و عجیب تر ؟     پرده ها را , حلق آویز کنید اکنون که پنجره ها , در سوک باغچه سیاه پوشیده اند !

چه درمان دهشت آوری
شعر کوتاه گویی

چه درمان دهشت آوری !

چه درمان دهشت آوری   چه درمان دهشت آوری درد می کند سرمان جلادانی می سازیم تا آن را ، از بدن قطع کنند !

نبودن را تجربه می کنیم
شعر کوتاه گویی

نبودن را تجربه می کنیم

نبودن را تجربه می کنیم   شک می کنم تو نیستی آن چنان که من نیستم با سایه های تنها ما دل خستگان ، نبودن

من اگر کاندید می شدم
شعر طنز

من اگر کاندید می شدم …

من اگر کاندید می شدم من اگر کاندید می شدم چه اتفاقی می افتاد ؟ اما کاندید نشدم و هیچ اتفاقی هم نیفتاد اتفاق وقتی

چه تاریخ اندوهباری دارد
شعر کوتاه گویی

چه تاریخ اندوهباری دارد !؟

چه تاریخ اندوهباری دارد   یک روز در صف انقلاب یک روز در صف نان یک روز زنده باد یک روز مرده باد چه تاریخ

اما چه سود ؟
شعر کوتاه گویی

اما چه سود ؟

اما چه سود ؟   سال ها برای آزادی جنگیدیم انقلاب کردیم خون دادیم اما چه سود اکنون به دنبال لقمه ای نان هورا می

اما هنوز فراموش نکرده ام
شعر

اما هنوز فراموش نکرده ام !

اما هنوز فراموش نکرده ام یادم آمد !؟ مگر من فراموش کرده بودم آلزایمر گرفته بودم ؟ نمی دانم ! اما هنوز صداهایی را در

سال 1396
شعر

سال 1396

سال 1396   گزارش داده اند کمیسرهای عالی حقوق بشر که در هیچ کجای زمین حقوق مردم لگدمال نمی شود همه جا آزادی ست همه