اطلاعات تماس
نه باور نمی کنم
شعر

نه باور نمی کنم !

نه باور نمی کنم هیچ چیز نگفتم ساکت صامت تنها به صدای یکنواخت عابرانی گوش می دادم که از کوچه های بی مرز , به

کوچک و بزرگ
شعر

کوچک و بزرگ

کوچک و بزرگ از دست نوشته های ” در سایه ی ارتداد “   گفت : کوچکی کوچک بسیار کوچک آن چنان کوچک آن چنان

عیسی نیستم اما
شعر کوتاه گویی

عیسی نیستم اما

عیسی نیستم اما   عیسی نیستم تا در شام آخر جسم خود را نان و خون خود را ، شراب شما کنم اما قلبی دارم

خشت اول را
شعر کوتاه گویی

خشت اول را

خشت اول را   خشت اول را انگار کج نهاده اند که این دیوار روزگار ما همینطور کج و معوج بالا و بالا می رود

سکوت می کنم سکوت
شعر کوتاه گویی

سکوت می کنم سکوت

سکوت می کنم سکوت   سکوت می کنم سکوت به احترام تمام گفته های قربانی شده !   سکوت می کنم سکوت !!   اکبر

قحطی زمین را
شعر کوتاه گویی

قحطی زمین را …

قحطی زمین را   قحطی زمین را ، کدام شکم های باد کرده جشن گرفته اند که تمام نمی شود !؟   اکبر درویش .

هابیل را باید محکوم کرد
شعر کوتاه گویی

هابیل را باید محکوم کرد

هابیل را باید محکوم کرد   پیش از قابیل هابیل را باید محکوم کرد که او اولین انسانی بود که تن به ظلم و ستم

روزگار غریبی ست نازنین
شعر کوتاه گویی

روزگار غریبی ست نازنین !

روزگار غریبی ست نازنین   روزگار غریبی ست نازنین به جای کارخانه ها ، بانک ها از زمین می رویند و پول می شود معیار

چون از خواب زمستانی بیدار شویم
شعر کوتاه گویی

چون از خواب زمستانی بیدار شویم

چون از خواب زمستانی بیدار شویم   ….. و به هم خواهد خورد بازی قدر قدرتان چون از خواب زمستانی بیدار شویم !   اکبر

سکوت می کنم
شعر کوتاه گویی

سکوت می کنم

سکوت می کنم   سکوت می کنم سکوت به احترام تمام ناگفته ها !!   اکبر درویش . فروردین ماه سال 1396   لب هایم