اطلاعات تماس
همیشه میان دو هیچ
شعر

همیشه میان دو هیچ 5

همیشه میان دو هیچ . بیست و نهمین : مردمان جهان ، در خلوت های شان چهره ی حقیقی خود را می نگرند و کور

همیشه میان دو هیچ 3
شعر

همیشه میان دو هیچ 3

همیشه میان دو هیچ 3   پانزدهمین : خورشید طلوع نکرد ماه نتابید ستاره ها نور افشانی نکردند تاریکی بود تاریکی مطلق تاریکی محض… !!

جهان را عاشق کنید
شعر کوتاه گویی

جهان را عاشق کنید

جهان را عاشق کنید     عشق عشق عشق مفهوم آزادی معنای عدالت سایه ی صلح جهان را عاشق کنید   شعری کوتاه از اکبر

بهار آمد ولی ...
شعر کوتاه گویی

بهار آمد ولی …

بهار آمد ولی …     بهار آمد ولی ما هنوز در خواب زمستانی ، چرت می زنیم ! یک شعر کوتاه از اکبر درویش

من انقلابی نیستم
شعر

من انقلابی نیستم

  من انقلابی نیستم قدم زدن ، در زیر باران را ، دوست می دارم و اندیشیدن به چشم های تو آن چشم های زیبا

مترسک ها به جای منجی ها
شعر کوتاه گویی

مترسک ها به جای منجی ها

مترسک ها به جای منجی ها   کارستان های ما بی کار ماند و بارستان های ما ، بی بار … اکنون مترسک ها در

چه روزگاری شد ؟
شعر

چه روزگاری شد !؟

چه روزگاری شد !؟ کارستان های ما بی کار ماند بی تدبیر بی سود و ثمر و بارستان های ما ، بی بار خشک و

خودم را هجی می کنم !
شعر

خودم را هجی می کنم !

  خودم را هجی می کنم !   خ دال الف هجی کردم زیر لب خدا را اما هیچ چیز نفهمیدم هیچ چیز کوری بود

مگر چه خواسته ام !؟
شعر

مگر چه خواسته ام ؟

 مگر چه خواسته ام ؟   دل ، در گرو کدام رویاست شب و روز خواب ندارد بی تاب است غمگین است و در انتظار…

برادر نمی خواهم !
شعر

برادر نمی خواهم !

برادر نمی خواهم       برادر نمی خواهم !   برادر ؟ نه ! برادر نمی خواهم وقتی برادری ، هنوز به خون برادر