اطلاعات تماس
من پیامبر نیستم
شعر کوتاه گویی

من پیامبر نیستم !

من پیامبر نیستم   عشق عشق عشق … تمام درد من ، از عشق است من پیامبر نیستم من عاشق هستم !   اکبر درویش

ای عشق
شعر کوتاه گویی

ای عشق

ای عشق   مانند آب خوردن مردن چقدر آسان بود اگر تو را نداشتم   تمام ریشه های مرا ، تو به زندگی پیوند می

تا کامل شویم
شعر کوتاه گویی

تا کامل شویم

تا کامل شویم   نیمه ی گمشده ی من ، مرا پیدا کن تا کامل شویم !   اکبر درویش . دی ماه سال 1395

شعر برای من
شعر کوتاه گویی

شعر برای من …

شعر برای من   شعر ، برای من پنجره ای ست که وقتی گشوده می شود تو را در آن سو می بینم ای عشق

کافر شده ام
شعر کوتاه گویی

کافر شده ام !!

کافر شده ام   کافر شده ام علمای تمام ادیان ریختن خون مرا روا داشته اند من در برابر عشق تو سر بر سجاده گذاشته

لبخندی بزن
شعر

لبخندی بزن

لبخندی بزن   به قیمت کدام لبخند می کشی مرا مردم لبخندی بزن تا دیر نشده است !   اکبر درویش . دی ماه سال

وقتی به دیدار من می آیی
شعر کوتاه گویی

وقتی به دیدار من می آیی

وقتی به دیدار من می آیی   چراغانی می شود کوچه های قلبم وقتی به دیدار من می آیی   اکبر درویش . دی ماه

مرا با عشق صدا کن
شعر کوتاه گویی

مرا با عشق صدا کن !

مرا با عشق صدا کن   عشق یعنی همه چیز مرا با عشق صدا کن !   اکبر درویش . آذر ماه سال 1395  

دشوارترین کار تاریخ
شعر کوتاه گویی

دشوارترین کار تاریخ !

دشوارترین کار تاریخ   دوست داشتن ، دشوارترین کار تاریخ است من ، این دشوارترین کار تاریخ را ، انتخاب کرده ام !   اکبر

وقتی تو فراموش می کنی
شعر کوتاه گویی

وقتی تو فراموش می کنی

  وقتی تو فراموش می کنی   وقتی تو فراموش می کنی بگویی عزیزم شبت خوش شب من تلخ می شود تلخ تر از زقومی