اطلاعات تماس
توحید چیست
شعر

توحید چیست

  توحید چیست   توحید چیست جز به هم پیوستن من و تو وقتی که زنجره ها ، آواز وحدت را می خوانند و قناری

انگشت نما
شعر

انگشت نما

  انگشت نما   به بین مولای رومی شده ام رخت از تن به در آورده ام لباس سماع بر تن کرده ام و در

قند چشمات
شعر ترانه

قند چشمات

  قند چشمات   خبر داری دلوم در بند چشماته همیشه تشنه ی لبخند چشماته فشارم افته پائین ای خدایا دوای مو فقط اون قند

اینگونه می توانی
شعر

اینگونه می توانی

  اینگونه می توانی   دوستت می دارم آن چنان شگفت آن چنان عظیم آن چنان عمیق آن چنان زیبا که نمی توان نمی توان

برقص
ترانه

برقص

  برقص   برقص برقص با من برقص تا روزگار نو تا صبح روشنی تا آغاز بهار گل روئیدن باغ عاشق شدنه یاران بی قرار

واجب شده است
شعر

واجب شده است

  واجب شده است   واجب شده است جدا کردن سر از تن عاشق من ! من مرتد شده ام خدا را انکار کرده ام

بگذر
شعر

بگذر

  بگذر   بی تو بودن ، مرگ است نبودن هیچ بودن حتی هیچ‌ نبودن … با تو بودن ، اما ، مسلخی ست که

دوباره
ترانه

دوباره

  دوباره   حالی به حالی شدنم هر لحظه خالی شدنم از عشق تو پر شدنم نقش یه قالی شدنم باریدنم تو باغچه ها‌ صدای

خوابیدن من با تو
ترانه

خوابیدن من با تو

  خوابیدن من با تو   خوابیدن من با تو خوابیدن نور تا دور همبستری با یک گل هم خوابی عشق و شور باید که

من به تو نزدیکم
ترانه

من به تو نزدیکم

  من به تو نزدیکم   من به تو نزدیکم به خودم اما دور لطف دیدن از توست ورنه من کورم کور فاصله ها زخم