آدم فروش دریغا ، گاهی ، هستند ناکسانی که خالی هستند از شرف و بر باد رفته است غیرت شان و بیگانه اند
قسمت هایی از کتاب : شعرواره ای برای روشنک روشنک روشنک تاریک است خورشید اسیر ابرهاست اما روشنی می آید یک روز … یک
دوست می دارم بچه ها را … دوست می دارم بچه ها را چه دختر چه پسر دوست می دارم بچهها را چه سیاه چه