اطلاعات تماس
قربانی شده ام !
شعر کوتاه گویی

قربانی شده ام !

قربانی شده ام !   من قربانی شده ام قربانی کسانی که هیچکس دوستشان نداشته است اما من ، عاشقانه دوستشان داشته ام   اکبر

زخمی شده ام
شعر کوتاه گویی

زخمی شده ام

زخمی شده ام   زخمی شده ام آن چنان که طاقت برخاستن نیست هر چند ، هنوز ، خواستن در دلم فریاد می زند !

تنها مانده ام
شعر کوتاه گویی

تنها مانده ام

تنها مانده ام   تنها مانده ام با بغضی که در گلو نشسته و هر آن ، هزاران بار خفه ام می کند تنها مانده

افسوس !!
شعر کوتاه گویی

افسوس !!

افسوس !!   افسوس که ( درد مشترک ) هم نتوانست اتش تفرقه ها را خاموش کند پس کی می خواهیم این دشمنی ها را

خوشبخت
شعر طنز کوتاه گویی

خوشبخت ؟

  خوشبخت ؟   خوشبخت ، نام کوچه ای بن بست است در خیابانی یک طرفه در منطقه 13 اما تا پیروزی ، چه بسیار

و نگفتیم
شعر کوتاه گویی

و نگفتیم

و نگفتیم   سکوت کردیم و نگفتیم گفتنی ها را تا ویروس خفقان ، بیماری همه گیر شد ماسک شد دهان مان را لال مونی

تا مرگ این شب سیاه
شعر کوتاه گویی

تا مرگ این شب سیاه

  تا مرگ این شب سیاه   برخیزیم دست در دست هم بگذاریم و برقصیم برقصیم برقصیم تا مرگ این شب سیاه تا لحظه ی

خواب خوشی که سال هاست نمی بینم
شعر کوتاه گویی

خواب خوشی که سال هاست نمی بینم

خواب خوشی که سال هاست نمی بینم   رسیدن رودها ، به دریا … خواب خوشی که سال هاست نمی بینم !   اکبر درویش

که مرا گوش نکردی
شعر کوتاه گویی

که مرا گوش نکردی

که مرا گوش نکردی   از دست نوشته های : < در سایه ی ارنداد >   ارتداد ، تبلور یافت آن گاه که مرا

شعرهای من !!
شعر کوتاه گویی

شعرهای من !!

شعرهای من !!   شعرهای مرا ، ترانه کن در فصل برخاستن برای خواستن شعرهای من ، مشت های تو خواهند شد !