اطلاعات تماس
در این زندان تن
شعر کوتاه گویی

در این زندان تن

در این زندان تن   در این زندان تن شکنجه می شود تمام بودن من وقتی که هر قبله به سوی ناکجاآباد باز می شود

سکوت نمی کنم
شعر کوتاه گویی

سکوت نمی کنم

  سکوت نمی کنم   سکوت نمی کنم وقتی که زندگی ، با کلمه آغاز می شود !   اکبر درویش . خرداد ماه سال

دل من ابر است
شعر کوتاه گویی

دل من ابر است

دل من ابر است   من دلم ، ابر است می بارد همه جا قطره های مهر را چترت را ببند تا تو هم خیس

خوشا شیراز
شعر کوتاه گویی ننویسندگی

خوشا شیراز

خوشا شیراز خوشا شیراز خوشا شیراز خوشا آن شهر پر آواز خوشا یک بار دیگر در هوای تو مرا پرواز … چقدر دلم برای شیراز

همچنان ریشه می کند
شعر

همچنان ریشه می کند

همچنان ریشه می کند   < ما شدن > را ، که به دست تبرها سپردیم اما همچنان ریشه می کند و جوانه می زند

هنوز گاو مانده اند !
شعر کوتاه گویی

هنوز گاو مانده اند !

هنوز گاو مانده اند !   چه سرنوشت تلخی دارند گاوها … !! شیرشان را ، می دوشند خودشان را ، قربانی می کنند اینگونه

دریا می شدیم اگر
شعر کوتاه گویی

دریا می شدیم اگر

دریا می شدیم اگر   کم بودیم در بستر رود خشکیدیم دریا می شدیم اگر ، بسیار بودیم !   اکبر درویش . آذر ماه

شبنم و دریا
شعر کوتاه گویی

شبنم و دریا

شبنم و دریا   دریا را ، رها کرده ایم دل به یک شبنم سپرده ایم آه ، آه ، … افسوس که چشم های

حتی اگر زندگی پلی بین دو مرگ باشد
شعر ننویسندگی

حتی اگر زندگی پلی بین دو مرگ باشد

حتی اگر زندگی پلی بین دو مرگ باشد   #ننویسندگی انسان ها برای زندگی کردن پای بر این دنیای خاکی می گذارند نه برای جان

مرگ خاموش
شعر کوتاه گویی

مرگ خاموش

مرگ خاموش   بهار نیست فصل < مرگ خاموش > است   همزبان با قربانیان وبروس کشنده ی کرونا اکبر درویش . فروردین ماه سال