اطلاعات تماس
نجات
شعر کوتاه گویی

نجات

نجات   نجات ، آیا ، دری بسته در کوچه ای ست بن بست !؟ اما ، این کوچه ی بن بست ، تنها چند

به کجا آویزیم
شعر کوتاه گویی

به کجا آویزیم !؟

به کجا آویزیم !         اگر تمایل دارید و شعرهای مرا دنبال می کنید می تیوانید مرا در اینستاگرام و توییتر و

دریغا
کوتاه گویی شعر

دریغا!!

دریغا !!   کلاغ ، پرید اما ، پرهای گنجشک ها را ، شکستند ! دریغا !! شعری کوتاه از اکبر درویش سروده شده در

چه روز و روزگاری !!
شعر کوتاه گویی

چه روز و روزگاری !!

چه روز و روزگاری !! هوای شهر ما تاریک و سرد است و رنگ چهره هامون زرد زرد است خداوندا چه روز و روزگاری !؟

ابرهای دلتنگی
شعر کوتاه گویی

ابرهای دلتنگی

ابرهای دلتنگی ابرهای دلتنگی ، چه بی رحمانه بر فراز شهر خانه کرده اند   اکبر درویش . خرداد 1400 آری ! ابرهای دلتنگی بر

برخیز و کاری کن
شعر کوتاه گویی

برخیز و کاری کن !

برخیز و کاری کن ! خروس نیست که می خواند صدای جغد می آید اما به انتظار صبح منشین برخیز و کاری کن   باید

سلام ای میلا
شعر کوتاه گویی

سلام ای میلاد

سلام ای میلاد سلام ای روز میلاد که چه کنم ها و چه نکنم ها را در این دنیا به من ، هدیه دادی اگر

همیشه میان دو هیچ 6
شعر

همیشه میان دو هیچ 6

همیشه میان دو هیچ   ۰سی و ششمین: “با فریدریش ویلهم نیچه” در جهانی میان نیک و بد ، چگونه می توان آتش به دست

همیشه میان دو هیچ
شعر کوتاه گویی

همیشه میان دو هیچ 4

همیشه میان دو هیچ 4     بیست و دومین : مقصد دور است دست نایافتنی!؟ اما امیدوار باش اکنون در راه قدم گذاشته ایم

همیشه میان دو هیچ
شعر

همیشه میان دو هیچ 2

همیشه میان دو هیچ 2 . هشتمین : “   با ژان پل سارتر” گفت : انتخاب در دست انسان است انسان است که انتخاب