اطلاعات تماس
همیشه میان دو هیچ 1
شعر

همیشه میان دو هیچ 1

همیشه میان دو هیچ 1   اولین : ما در درس زندگی ، مردود شده ایم و تمام آن چه را که آموخته ایم هیچ

بستری کنید ذهن مرا
شعر کوتاه گویی

بستری کنید ذهن مرا !

بستری کنید ذهن مرا !     بستری کنید در تیمارستان ذهن مرا که هرشب ، خواب آزادی می بیند !   شعری کوتاه از

دیکتاتور خندید
شعر کوتاه گویی

دیکتاتور خندید

دیکتاتور خندید     دیکتاتور خندید و من دریافتم که صلح ، از جهان پر کشیده است ! اکبر درویش . سال 1400 دیکتاتور خندید

بهار آمد ولی ...
شعر کوتاه گویی

بهار آمد ولی …

بهار آمد ولی …     بهار آمد ولی ما هنوز در خواب زمستانی ، چرت می زنیم ! یک شعر کوتاه از اکبر درویش

من گفتم آری
شعر کوتاه گویی

من گفتم آری

من گفتم آری   من گفتم : آری برگ ها ریختند پاییز شد و زمستان آمد زمستانی که بهار را ، به دار آویخته بود

بهار آمد اما
شعر کوتاه گویی

بهار آمد اما …

بهار آمد اما     بهار آمد اما ، تصویر دیگری از شعر کوتاه بهار آمد ولی می باشد این شعر کوتاه را تقدیم دوستان

و خفقان بر جهان حکمفرما شد
شعر کوتاه گویی

و خفقان بر جهان حکمفرما شد!

و خفقان بر جهان حکمفرما شد !     چه بسیار گفتند چه بسیار گفتیم اما او گفت : خاموش و خفقان ، بر جهان

چون عنکبوت
شعر کوتاه گویی

چون عنکبوت

چون عنکبوت       چون عنکبوت در دامی گرفتار شدیم که خود ، از برای خود ، ساختیم ! اکبر درویش اگر تمایل دارید

اتفاق تلخ
شعر کوتاه گویی

اتفاق تلخ

اتفاق تلخ   جنگ را ، جانشین صلح کردیم و نفرت را به جای عشق ، در سینه پرورش دادیم این گونه بود که آتش

دو گوش برای شنیدن !!
شعر کوتاه گویی

دو گوش برای شنیدن!!

دو گوش برای شنیدن !!   دو گوش برای شنیدن چه کمیاب نایانی وقتی همه غرق گفتن هستند و شنیدن ، در میان گفتن ها