اطلاعات تماس
کولبر شده ام
شعر

کولبر شده ام !

کولبر شده ام !   . شیرین من ، فرهاد هستم اما نه فرهاد کوه کن که بخواهم نقش تو را ، بر کوه تصویر

صحنه را خالی کنید
شعر

صحنه را خالی کنید

صحنه را خالی کنید   چنان جار می زنند در هر کوی و برزن با آن بوق های بلند سمفونی رذالت را که انگار ،

دریغا
کوتاه گویی شعر

دریغا!!

دریغا !!   کلاغ ، پرید اما ، پرهای گنجشک ها را ، شکستند ! دریغا !! شعری کوتاه از اکبر درویش سروده شده در

چگونه بگویم تولدم مبارک
شعر

چگونه بگویم تولدم مبارک

چگونه بگویم تولدم مبارک طوفان بود پنجه در پنجه ی زمین انداخت یا هلهله ی زلزله ها !؟ سونامی ها رخت کوچ بر تن کردند

بهار بود می آمد !!
شعر

بهار بود می آمد !!

بهار بود می آمد !! بهار بود می آمد !؟ آیا بهار می آید و آیا بهار در راه است و چقدر باید انتظار کشید

کاش ما ...
شعر

کاش ما …

کاش ما … سنگ های ” یه قل دو قل ” مان ، خنجری شد که ناجوانمردانه ، در سینه ی هم فرو کردیم و

کدام بن بست !!
ترانه

کدام بن بست !!

کدام بن بست ! کدام بن بست خودم را کرده ام گم تمام داشته هامو دادم از دست خیابان ها همه پر شد ز بن

چه روز و روزگاری !!
شعر کوتاه گویی

چه روز و روزگاری !!

چه روز و روزگاری !! هوای شهر ما تاریک و سرد است و رنگ چهره هامون زرد زرد است خداوندا چه روز و روزگاری !؟

سکوت کن !
شعر

سکوت کن !

سکوت کن !   سکوت کن حرفی نزن با تو ، تمام آسمان مال من است با تو ، تمام زمین مال من است سکوت

پوتین !!
شعر طنز

پوتین !!

    پوتین ، کاش ، پوتین هایش را ، از پاهایش در می آورد بند آن ها را به هم گره می زد و